نمایش “گیلگمش مرگی هست” به کارگردانی و بازخوانی مهدی لطفی یکی از نمایش هایی بود که در هجدهمین جشنواره نمایش های آیینی و سنتی در تالار سایه اجرا شد . این نمایش دارای چهار اپیزود متفاوت بود و بیشتر بر آیین های ایرانی تمرکز داشت . به این بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با این کارگردان داشته است که در ادامه می توانید ماحصل آن را بخوانید :
مهدی لطفی در رابطه با شکل گیری نمایش “گیلگمش، مرگی هست” توضیح داد : این نمایش نگاه جدیدی به روایت و قصه گویی که یکی از شیوه های قدیمی نمایش در جهان است ، دارد . گیلگمش قصه ای است که پنج هزار سال پیش بر روی الواحی که به دست ما رسیده ، نوشته شده است . علت اصلی این نوشتن ها در این است که حتما این قصه روایت شود . در جهان معاصر علاوه بر انواع نمایش های دراماتیک با تعبیر ارسطویی ، ما باید شاهد گونه های دیگر نمایش های روایی که ماهیت دراماتیک هم ندارند ، باشیم ، این گروه سعی می کند که تعریف جدیدی از حضور روایت گری در هزاره جدید را ارائه دهد.
وی در خصوص فرم اجرایی و تکنیک های استفاده شده در این نمایش ، گفت : به جرات می توانم بگویم هر چیزی که شما در نمایش “گیلگمش، مرگی هست” دیدید ایرانی بود و این گفته را می توانم با سند به شما ثابت کنم . ما در دوره معاصر تعبیری از نمایش های شادی آور و تعزیه داریم که همگی ایرانی هستند و هیچ شکی در آن نیست ، باید اجرا شوند و خیلی هم خوب است. من با این نمایش می خواستم بگویم که ایرانی بودن بسیار گسترده تر و وسیع تر است و ما می توانیم به جنبه های دیگری از هنر ایرانی همچون روایتـگری رجوع کنیم . مانند گوسان های ما ، که نزدیک به چند هزار سال از زمان پارتی ها ما قصه گویی و روایتگری با ساز داشتیم . هنوز هم در شمال ، آذربایجان و خراسان این فرم اجرایی وجود دارد .
لطفی در پاسخ به این سوال که مخاطب امروز چقدر با این آیین ها آشنا است، گفت : مردم باید با این آیین ها آشنا شوند ، یکی از سختی های کار ما که قبل از شروع از آن مطمئن بودیم ، تحمل مردم برای شنیدن یک قصه در طی دقایق بسیار زیاد است . متاسفانه این تحمل وجود ندارد و ما به آن آگاه هستیم ، مشکل مردم نیستند ؛ مشکل اینجا است که این باید خلاصه و موجز شود . در حالی که در گذشته مردم در زمستان ها که کشاورزان کاری نداشتند ، ساعتها می نشستند و به نقل راوی گوش می دادند ؛ ولی ما امروز اینقدر سرشار از تصویر ، حرکت ، رنگ ، نور و صدا هستیم که صدا. کلام و ماهیت کلام گم شده است.