نقدی بر”اعــــترافاتی درباره زنان” نوشـــــــته محـــــمد امــیر یار احمدی و به کارگردانی سهیل ملکی
نمایش هایی با سوژه زن و فمینیسم همواره مورد علاقه قشر زیادی از اهالی تئاتر بوده و هست به ویژه در میان جوانان ، چه در تأیید اندیشه های فمینیستی و چه در نقد آنها . این روزها دو نمایش به روی صحنه هستند : یکی ” انجمن بانوان مستقل ” با نگاهی انتقادی به فمینیسم و دیگری ” اعترافاتی درباره زنان ” با گوشه چشمی بر تأیید اندیشه های فمینیستی . بر هر دوی این نمایش ها ، صد البته فارغ از تأیید و یا تکذیب دیدگاهشان درباره فمینیسم ، نقدی نگاشته شده است که خواندن همزمان آنها به نظرمان ایده ای جالب و البته مؤثر آمد . برای خواندن نقدی بر نمایش ” انجمن بانوان مستقل” اینجا را کلیک کنید .
داستان کوتاه با نمایشنامه تفاوت دارد.
بهترین داستان های کوتاه ، اگر درست دراماتورژی نشوند*، با نمایشنامه هایی حتی معمولی ، غیر قابل قیاس هستند.
فاصله بعید یک نمایشنامه معمولی با یک داستان کوتاه ، حتی یک داستان کوتاه خوب ، فاصله ای است که تنها با دراماتورژی و آگاهی دراماتورژ از اصول تئاتر و نمایشنمه نویسی ، قابل طی شدن است .
و این اصلی ترین ایرادی است که بر ” اعترافاتی درباره زنان” وارد است.
ما در این اثر ، با یک نمایشنامه مواجه نیستیم ، آنچه بر روی صحنه است ، یک داستان کوتاه نسبتا جذاب است که اساسا به نمایشنامه تبدیل نشده است ، یعنی قصه اش و ارکان اساسی آن یعنی زمان ، مکان و موقعیت اش به صورت همان داستان کوتاه باقی مانده و در واقع مسطح است . اگر بخواهم ساده بگویم تفاوت یک داستان کوتاه با یک نمایشنامه ، تفاوت یک نقاشی دو بعدی است با یک مجسمه.
و در این میان تلاش و ایده های حسین کیانی در طراحی صحنه و نور چندان کمکی به حل این مشکل و تبدیل آنچه روی صحنه در جریان است به تئاتر نمی کند ، چرا که ریشه یا همان نمایشنامه ، مشکل دارد و نور و دکور و افکت صوتی و چه و چه نمی تواند مشکلی چنین ریشه ای را برطرف کند حتی اگر به هنرمندانه ترین شکل طراحی شوند.
در کنار آنچه ذکر شد ، کارگردانی نیز کمکی به ” تئاتر” شدن “اعترافاتی درباره زنان” نمی کند .
زمان رخ دادن اتفاق ها روشن و واضح نیست ، مکان مشخص نیست و نخ منطقی میان روایت ها هم از لحاظ زمانی و هم از لحاظ مکانی غیر متصل است و اینها نه به معنای رو به رو شدن با روایتی لامکان و لازمان است ، بلکه از عدم احاطه به روایت و منطق آن سرچشمه می گیرد .
به عنوان مثال معلوم نیست پرسوناژ مرد در چه زمان و مکانی زندگی می کند و یا می کرده است ، از چه طبقه اجتماعی و در چه تاریخی است ، آکسسوار ، لهجه ها ، لباس ها و اکت ها گاهی تداعی کننده تهران دهه ی سی و چهل است و گاهی تداعی گر تهران امروز.
شخصیت پردازی ها نیز الکن است و از سطح تیپیکال بودن هم نازل تر ، چرا که تیپ ، تکلیفش با خودش روشن است و حتی اگر تغییری در رفتارش رخ دهد ، از منطقی بصری یا ذهنی برخوردار است . اما پرسوناژ های این اثر ، از آنجا که روایت الکن است و اساسا و به معنای واقعی کلمه نمایشنامه ای در کار نیست ، در خوشبینانه ترین حالت تیپ هایی هستند که گذشته و آینده مشخصی ندارند و فقط روی صحنه تئاتر اتود می زنند ، مثلا اتود یک سردبیر ، یک زن خانه دار سنتی ، یک زن امروزی و… آن هم اتود هایی که چندان موفق نیستند .
و نهایتا اینکه اثری با چنین روایت سا ه و مختصر وقتی حدود یک ساعت و نیم طول می کشد ، یعنی از یک نمایشنامه و در مرحله بعد از یک کارگردانی اصولی و مبتنی بر اصول اولیه تئاتر برخوردار نیست . اینکه ما در تئاتر نتوانیم مفاهیم بسیط را موجز و هنرمندانه بیان کنیم و دچار روده درازی ( چه در دیالوگ ها و چه در عناصر بصری) شویم ، یعنی تئاتر را نابود کرده ایم و شناختی به ویژه از ریتم نداریم.
“اعترافاتی درباره زنان” حتی در بیان شعارهای به ظاهر فمینیستی خود نیز موفق نیست ، چرا که فرم اش الکن و گیج کننده است و این به نظر من یعنی شکست در تمام ابعاد ، حتی اگر سالن نمایش هر شب از مخاطبین (دوستان و آشنایان و یا حتی مخاطبین حقیقی) پر و خالی شود .
المیرا نداف – نویسنده میهمان
like
mrc az etelaetoon 🙂
این داستان میتواند تبدیل به نمایشنامه شود به شرط اینکه فضاسازی کنه زیرا تفاوت داستان و نمایشنامه بیشتر در نوع بیان روایت صحنه و فضا سازی نمایش است و معمولاً در نگاه اول قابل دیدن وتشخیص هستند .
خب چه ایرادی داره وقتی یک کارگردان بتونه داستان کوتاه و تبدیل به یک نمایش خوب کنه . به نظر من که مهارت می خواد
سلام
من متاسفانه هنوز این نمایش رو ندیدم ولی حتمن واجب شد که هر دو کار رو ببنیم تا بفهمم که چقدر با شما مخالف یا موافقم
ولی چیزی که باعث شد من اینجا نظر بذارم جواب ilya ی عزیز بود این همه این خانوم دلیل اورده که بگه مهارت نداشته کارگردان پس کار بدیه شما سعی کن اگر کار و دیدی و خوب بوده لاقل دفاع کنی ازش عزیز !