بیایید همین اول، هر کدام از ما تکلیف مان را با خودمان روشن کنیم و هر کدام از ما خواسته مان را از یک نمایش عروسکی بار دیگر با خود مرور کنیم.
من مثل هرگونه نمایشی دیگر ، در ابتدا دوست دارم با نمایشی قصه گو روبرو باشم ؛ یعنی اساسا این گونه از تئاتر را به سایر انواع آن ترجیح می دهم ( سلیقه است دیگر ) . در مورد نمایش عروسکی نیز این علاقه مندی من به قصه بیشتر هم می شود.
در اولویت بعدی تکنیک و فرم اجرایی برایم مهم است : اینکه با چه تکنیکی روبرو هستم و آن تکنیک به چه فرمی به منِ تماشاچی ارائه می شود و صد البته صاحب اثر چقدر از عهده اجرای درست این تکنیک و انطباق آن با قصه برآمده است.
و در مرحله بعد مخاطب شناسی اثر توسط کارگردان و در نتیجه انطباق قصه و تکنیک بر نیاز مخاطب ( این مورد در بسیاری از مواقع نادیده گرفته می شود) .
سایر عناصر نمایشی هم هر یک به فراخور اثری که با آن مواجه می شوم در اولویت های بعدی برای من قرار دارند.
حال می خواهم طبق همین اولویت بندی ، در ادامه ، تکلیفِ خودم و مخاطب این نوشته را با آخرین نمایش عروسکی به نویسندگی و کارگردانی عادل بزدوده با نام ” اسرار کتاب قرمز” روشن کنم :
“اسرار کتاب قرمز” یک نمایش قصه گو است، که برای من و احتمالا عده زیادی از مخاطبین نمایش عروسکی، این ویژگی ، امتیاز کمی نیست : نمایش قصه ای دارد ساده و روان، با گره ها، تعلیق ها و حتی خرده پی رنگ های ساده اما به جا و پایان بندی کلیشه ای اما درست مثل سایر قصه های دیو و پری ؛ یعنی پیروزی حق بر باطل. همه چیز به موقع و درست رخ می دهد و حتی وقتی من به عنوان یکی از تماشاگران نمایش فکر می کنم که قصه تمام شده است ، نویسنده به سراغ سرنوشت دیوها هم می رود و این یعنی توانایی نویسنده و کارگردان برای همراه نگه داشتن مخاطب تا پایان . حتی بعد از جشن پیروزی پریان، جایی که فکر می کنی قصه تمام شده است باز هم در پرده نابودی دیوها تماشاچی را غافلگیر می کند ، و این یعنی همراه نگاه داشتن تماشاچی تا پایان آن هم با قصه ای به شدت ساده و کلیشه ای.
حال به سراغ تکنیک و فرم اجرایی می روم. حتما نمایش های عروسکی عادل بزدوده با تکنیک سایه را بسیاری از شما دیده باشید، تکنیکی که در آن با قاطعیت می توان او و گروهش را بهترین و زبده ترین در ایران دانست. گروهی که روح عروسک ها را در سایه بازی نمی کشد، تسلط کامل دارد بر عروسک ها و حرکات آنها و تا ظریف ترین حرکات را به خوبی بازسازی می کند و گروهی که به معنی واقعی کلمه عروسک گردان هستند و اصراری به دیده شدن ( چیزی که این روزها در نمایش عروسکی، متاسفانه ، بسیار علاقه به آن زیاد شده است ) ندارند. و البته این تکنیک با روح قصه های بزدوده سازگار است و فضای این قصه ها را با هیچ تکنیک دیگر و هیچ نوع عروسک دیگری نمی شود تا این حد حیات داد و رنگ بخشید.
و نهایت مخاطب شناسی اثر : چیزی که که اغلب ما آن را فراموش می کنیم و وقتی به تماشای یک نمایش کودک می رویم، آن را با سلیقه بزرگسال خود قضاوت می کنیم و اغلب نمی توانیم خودمان برای دقایقی به کودک درونمان فرصت جولان بدهیم تا ” او ” نظرش را راجع به آن نمایش ابراز کند. یادمان می رود کودکان همین قصه های به نظر ما کلیشه ای دیو و پری را دوست دارند فقط با این شرط که جذاب و همراه با لذت بصری باشد و کودک درون من، مثل بسیاری از کودکان از تکنیک سایه در نمایش ” اسرار کتاب قرمز” به شعف می آید، آن همه رنگ و آن همه حرکات جذابی که معلوم نیست چگونه خلق شده اند و آن همه چیز برای کشف کردن، بی شک برای کودکِ تکنولوژی زده و ” بِن تِن ” دوست امروز هم جذاب است و در کنار قصه ای ساده، این حس کنجکاوی و کشف جهان سایه ها حتما برای همه بچه ها دوست داشتنی است.
البته همه اینها به این شرط است که ما بزرگسالان ، بزرگسالی مان را بیرون در سالن بگذاریم و بعد همراه کودکان وارد سالن شویم، نه مثل مادری که حین تماشای نمایش مدام با گوشی موبایلش سرگرم است، اما از کودکش توقع دارد که شش دانگ حواسش به نمایش باشد ؛ که بی شک کودک در این شرایط بی قرار می شود و البته که همه زحمات کارگردان و گروه به هدر می رود.
کاش پدرها و مادرها را به سالن نمایش کودک راه ندهیم ! یا اینکه کاش حداقل کمی به کودک درون مان اجازه جولان دادن بدهیم تا هم کودکان و هم ما از اثری دوست داشتنی مثل ”اسرار کتاب قرمز” لذت ببریم.
المیرا نداف – نویسنده میهمان
یک بیگ پروداکشن بی نظیر بود 👏👏👏👏👏
سلام
وقت به خیر
به نظر من این نمایش قصه خیلی ثغیلی داشت که برای مخاطب کودک مناسب نبود
کارهای عادل بزدوده خیلی قویه همیشه این نمیدونم چرا اینجوری بود
vaghean kash mishod madar pedara ro rah nadan .
man taajbod mikonam chetor bilit mikharan
taatr mian
vali na khodeshoon mibinan
na be bachashoon yad midan chikar kone