نمایش باغبان مرگ از همان ابتدای شروع تماشاچی را مواجه می کند با شخصیتی که انتظار می رود بسیار پیچیده و دارای لایه های مختلف باشد . فضا سازی ای که به واسطه صحنه پردازی ، افکت های صوتی و نور پردازی انجام شده است ، همچنین تصویر دو فرفره در حال چرخش که روبه روی تماشاچیان در حال پخش است ، به خوبی تماشاچی را به دنیای نمایش می برد. دنیایی که انگار پر از رمز و راز است و کشمکش بین دو کاراکتر به واسطه دیالوگ های بعضا روانکاوانه بیشتر و بیشتر این انتظار را در تماشاچی ایجاد می کند که قصه او را چند بار غافلگیر کند و در نهایت وقتی گره گشایی صورت می گیرد آه حیرت از نهاد او بلند شود .
کارگردانی خوب اثر باعث شده تا تماشاچی این نمایش در همان دقایق ابتدایی میخ کوب شود . طراحی میزی بلند و شیشه وسط آن که هم گویا و کاربردی است ( که به واسطه این بلند بودن تماشاچی مجبور است تا سر خود را دائما بچرخواند ) ، استفاده میکروفون برای بازیگران، افکت های صوتی و پخش تصاویر ( که در واقع کارگردان قصدش این است که تصاویری از ذهن دو شخصیت نمایش باشد ولی در مواردی دچار اشکال است) ، نشان دهنده هموشمندی کارگردان است . چرا که نمایش دیالوگ محور است و به واسطه مکان نمایش و شخصیت پردازی ها نمی شود بازیگران خیلی اکت داشته باشند ، بنابراین نمایش پتانسیل تبدیل شدیل شدن به یک اثر خسته کننده را دارد . اما کارگردان با این طرفند ها توانسته مقدار زیادی از این خسته کنندگی کار بکاهد . همچنین میزانسن های نسبتا دقیق کارگردان به قوت نمایش افزوده است.
بازی بازیگران نیز درست در چهارچوب فضا سازی اثر است .
اما مسئله ای که در نمایش ” باغبان مرگ ” آزار دهنده است و باعث شده همه خلاقیت های کارگردانی این نمایشبه نوعی هدر رود ، این است که نویسنده ، آن انتظاری که در ابتدای نمایش برای تماشاچی ایجاد می کند را رها کرده و نمایش در انتها یا هیچ جای دیگر تماشاچی را در حد انتظاری که ایجاد کرده ، شگفت زده نمی کند.
با توجه به دیالوگ های بسیار دقیقی که بین آرنولد و تریسی رد و بدل می شود ، ما انتظار داریم با یک قاتل جذاب و قابل تامل روبه رو شویم . شخصیتی چند لایه که تماشاچی از پی بردن به ظرایف و کشف این لایه ها با او ارتباط برقرار کند . روشن شدن علت کشتن ۲۵ زن توسط این آدم بسیار مهم و تنها انگیزه برای دنبال کردن نمایش است . اما وقتی پرده از این راز برداشته می شود نه تنها تماشاچی حیرت زده نمی شود ، بلکه کل ماجرا کمی لوس به نظر می آید و دیگر آن دیالوگ های دقیق ، آن فضا سازی درست و همه تلاش هایی که برای ایجاد حس کنجکاوی در راستای کشف شخصیتی عجیب شده است بی ثمر می مانند.
نمایش ” باغبان مرگ ” به واسطه نکات مثبتی که دارد نمایش قابل قبولی است ، اما اگر این نقطه ضعف در متن نمی بود این اثر تبدیل می شد به یک اثر بسیار خوب . بسیار خوب از این جهت که این اثر می توانست با نبود این نقص و شاید برسی های دقیق تر و میدانی ، اثری آموزنده ومثبت در حوزه جامعه شناسی و در جهت پیشگیری از بزه های اجتماعی قدمی براشته باشد.
محمد جواد حبیبی _ دپارتمان نقد تئاترفستیوال