نقدی بر نمایش ” دوشیزگان باغ لیمو ” به نویسندگی علی محمد رادمنش و کارگردانی فاطمه رادمنش
تئاتر ابزار ترجمه است ؛ ابزار جهانی کردن هر سوژه ی ، چه جهان شمول باشد چه نباشد .
تئاتر وسیله ای است تا همه ی انسان ها ، زبان یکدیگر را بفهمند ؛ بی نیاز به دیلماج .
و علی محمد رادمنش در بازنویسی متن لورکا ( خانه ی برنارد آلبا ) به متنی ایرانی ؛ نیمی از این مسیر ترجمه ی ” سوژه ” را به خوبی و با موفقیت طی کرده است . او توانسته است با حفظ بن مایه ی اصلی نمایشنامه لورکا و با حفظ روابط علی و معلولی آن ، نمایشنامه ای ایرانی بنویسد ؛ با پی رنگ ها و خرده پی رنگ های قابل درک برای مخاطب ایرانی و همراه با نقاط عطف پر تعداد اما دلچسب و با گره هایی که به موقع شکل می می گیرند و به مقع باز می شوند . نمایشنامه ای که بن مایه ی ” خانه ی برنارد آلبا ” را تا پایان حفظ می کند ؛ اما به زیبایی به قول خود نویسنده ” ایرانیزه ” شده است .
و اما کارگردانی :
فاطمه رادمنش در این اثرش بسیار هوشمندانه عمل کرده است . او می داند که برای صحنه ای کوجک و با امکانات کم از چه طراحی صحنه ، جه طراحی نور و چه طراحی میزانسنی استفاده کند ؛ که هم تصاویر زیبا و دلچسب خلق کند ، هم داستان را به کمک همین تصاویر تعریف کند و هم آنچه به روی صحنه رخ می دهد تنها تشکیل چند قاب زیبا نباشد ؛ ” تئاتر ” باشذ به معنای واقعی کلمه .
نصب بالش ها به روی دیوار و ترتیب قرار گرفتن آنها ؛ چگونگی قرار گرفتن سر بازیگران به روی بالش ها – که جلویی ها ، عقبی ها را ماسکه نکنند – ، رنگ شیشه های پنجره های قدیمی ( اُرسی ) که روز را نشان می دهند و از یک ایده ی ساده شکل گرفته اند : نورهای مربع شکلی که روی دیوار می افتند و با رنگ های سبز و سرخ و … تداعی گر پنجره ( اُرسی ) هستند .
بهره جویی از یک ایده ساده ی دیگر ، ضربه ی نهایی است تا ثابت کند که کارگردان ” دوشیزگان باغ لیمو ” درک درستی از نمایشنامه لورکا و نیز نمایشنامه علی محمد رادمنش داشته است : بهره بردن از چند بشکه ی پلاستیکی ساده که هم میز ناهارخوری می شوند و تداعی گر صحنه ای از ” خانه برنارد آلبا ” که همه خانواده سر میز هستند ، هم بشکه هایی برای آبلیمو که حاصل باغ های لیموی این خانواده است و هم بسیاری کاربردهای دیگر .
فاطمه رادمنش بسیار باهوش و هنرمندانه ، ” دوشیزگان باغ لیمو ” را طراحی کرده است . طراحی لباس ها ، انتخاب بازیگران ، موسیقی و حتی حضور خودش به عنوان یک پرسوناژ کم رنگ اما موثر به نام مادربزرگ .
بازیگران نیز نه تنها به خوبی انتخاب شده اند ، بلکه به خوبی نیز از عهده نقش های خود برآمده اند و این بی شک نتیجه ی درک درست بازیگران از متن است . البته در ایم مورد یک اشکال وجود دارد و آن گریم بازیگران است . اساسا ما در این نمایش متوجه فاصله سنی این خواهرها نمی شدیم . اینکه کدامیک از دیگری بزرگتر است به سختی و شاید از لا به لای دیالوگ ها قابل تشخیص است . در حالی که این مسئله با کمی دقت در زمینه گریم قابل رفع است .
” دوشیزگان باغ لیمو ” علی رغم ظاهرش که تداعی کننده ی یک اثر زنانه است ، اساسا زنانه نیست ؛ بلکه اثری است برای تمام مخاطبان تئاتر ، با سوژه و فرمی که همه را از هر خاستگاهی می تواند درگیر کند . اثری که به خوبی توانسته است لورکا را برای مخاطب ایرانی ترجمه کند ، و این امتیاز کمی نیست .
آرزو شفق-دپارتمان نقد تئاتر فستیوال
تلاش ستودنی داشتند . امیدوارم کارهای بهتری ازشون ببینیم
نمایش بسیار دوست داشتنی بود . بعد از مدت ها یک کار خوب دیدم . به عوامل خسته نباشید میگم .
چه عجب منتقدای تئاتر فستیوال از کاری تعریف کردن… تعجب داره واقعا ….
Like?