نقدی بر نمایش «آبجی» به کارگردانی مهدی شاه پیری

عروسک پشت پرده


اشاره: این نقد همزمان با اجرای نمایش ” آبجی آب انبار” به کارگردانی مهدی شاه پیری در شانزدهمین جشنواره تئاتر عروسکی تهران-مبارک در وب سایت تئاتر فستیوال منتشر شده بود. اکنون به بهانه اجرای عموم این نمایش در سالن سایه (مجموعه تئاترشهر) باز نشر آن را مفید و به جا دانستیم . البته نام این نمایش در اجرای عموم به ” آبجی ” تغییر کرده ، بنابراین در این نقد نیز این تغییر صورت گرفته است .

 

قابلیت های نمایشی آثار صادق هدایت سال ها است که نادیده گرفته شده است. داستان هایی که این نویسنده شهیر ایرانی از خود برجای گذاشته است، منبع مناسبی برای اقتباس، فیلمنامه نویسی و نمایشنامه نویسی محسوب می گردد. اجرای نمایش های «گل و قداره» و «موش تو پیت حلبی» در سال گذشته و نمایش «آبجی» ( که پیش از این در شانزدهمین جشنواره تئاتر  عروسکی تهران-مبارک با نام “آبجی آب انبار” نیز اجرا شده بود ) حاکی از بازنگری در سیاست گزاری فرهنگی و تغییرات جدید در ممیزی تئاتر است. نمایش اول و دوم به ترتیب بر مبنای داستان های «داش آکل» و «طلب آمرزش» از مجموعه «سه قطره خون» و نمایش دوم بر اساس قصه «آبجی خانوم» از مجموعه «زنده به گور» اجرا شدند ، اما هیچ کدام برگردان نمایشی کامل این سه اثر نبودند. به نظر می رسد عدم وفاداری کامل به متون هدایت، ترفندی است که عامدانه برای کاستن از حساسیت هایی که پیرامون آثار این نویسنده وجود دارد، به کار بسته شده است.

هدایت ، قصه «آبجی خانم» را در تابستان سال ۱۳۰۹ نوشت؛ قصه دختری که به خاطر قیافه زشتش هیچ کس راضی به ازدواج با او نیست. فرهاد امینی در نگارش متن «آبجی» تلاش کرده با خلق شخصیت ها و موقعیت های جدید و بسط دادن موضوع، ضمن وفاداری به روح حاکم بر قصه ی هدایت، زبان و دیدگاه نسبتا مستقل خود را حفظ و داستان جدیدی عرضه کند ؛ البته نثر نمایشنامه قوی نیست و نیاز به پرداخت بیشتر و بازنویسی دارد . اما حاصل کار نمایشنامه نویس در پیش برد داستان من حیث المجموع قابل قبول است.

به نظر می رسد امینی حین نگارش متن، قصه هدایت را همزمان دراماتورژی هم کرده است. پرسوناژها بسیار دقیق شخصیت پردازی شده اند. هدایت در «آبجی خانم» درباره گذشته آدم ها اطلاعات مختصر اما مفید و تقریبا مکفی در اختیار خواننده می گذارد و از بیان توضیحات اضافی پیرامون آن ها طفره رفته است به گونه ای که موضوع در چند بخش از قالب «قصه» خارج شده و به «طرح» نزدیک (و نه تبدیل) شده است. امینی شخصیت پردازی و داستان پردازی را تنگاتنگ هم پیش برده است. نویسنده در پرداخت پیچیدگی های روانشناختی و نمایشی کردن خصایص بومی پرسوناژها حتی آن ها که در قصه اصلی وجود ندارند، بسیار حرفه ای عمل کرده است، مثلا گل نساء زن فاحشه ای است که در قصه هدایت وجود ندارد.

هر چه نمایش پیش تر می رود نقش کاتالیزوری گل نساء بیشتر برجسته می شود تا جایی که از قالب کاتالیزوری خارج شده و به یک شخصیت کلیدی و سرنوشت ساز تبدیل می گردد و او در نهایت تطهیر می شود. این نوع شخصیت پردازی در تئاتر بسیار دشوار است اما چنین امری توسط نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر در «آبجی» محقق شده است. سه بازیگر زن نمایش نه یک نقش بلکه نقش های مختلفی را بازی می کنند ضمن آن که از عروسک نیز برای بیان احساسات خود و نمایشی کردن رخدادها سود جسته اند.

پرسوناژهای زن نمایش سیماهای گوناگونی از زن را به نمایش می گذارند:زن مظلوم، زن توسری خور، زن نادان، زن فتان، زن سیاس و… هدایت در قصه «آبجی خانم» این پنداشت غالبی غلط که تمام ارزش و هویت یک زن در زشتی و زیبایی صورت و اندام  خلاصه شده را به زیر ذره بین نقد کشانده است. او مدام صورت زشت آبجی خانم را با چهره زیبای ماهرخ مقایسه می کند. ویژگی های منفی ماهرخ نمایشنامه بیشتر از ماهرخ قصه است. رخدادهای قصه «آبجی خانم» نشأت گرفته از تفاوت قیافه دو خواهر است اما چند مورد از رخدادهای نمایشنامه (مثلا یورش اهالی به خانه آبجی خانم)  و موقعیت های نمایشی ( مثلا ظهور تمساح در آب انبار ) که در قصه هدایت وجود ندارند از تفاوت قیافه ناشی نمی شوند.

نمایشنامه همچون داستان اصلی، آن قدر غنی هست که بتواند موقعیت های دراماتیک مناسب برای اجرا را در اختیار کارگردان قرار دهد. «آبجی» نمایش عروسکی مطلق نیست . بیشتر یک اجرای زنده است که فقط بخش های محدودی از آن با عروسک کار شده است. فیزیک عروسک ها می توانست بهتر از این باشد. همانندسازی اکت عروسک ها با پرسوناژها نیاز به کار بیشتری دارد. خودکشی آبجی خانم مهم ترین و تأثیرگذارترین رخداد قصه هدایت است که به دشواری می توان آن را بر صحنه نمایش داد. اجرای این رخداد با استفاده همزمان از عروسک، ظرف کروی شیشه ای (به نشانه چاه) و صدای آب باورپذیر از آب درآمده است.

ظهور تمساح بر صحنه در بخش های پایانی نمایش به شدت تماشاگر را غافلگیر می کند. پیکر تمساح از ساختار درستی برخوردار است و رنگبندی مناسبی دارد. نمایش کاملا ایرانی است. دیالوگ ها مطابق با زبان محاوره ای مردم ایران در دهه سی نوشته شده اند. استفاده خلاقانه عوامل نمایش از آکسسوار (آتش گردان، طبق، فانوس و لحاف)، ماکت ها (اتاق خواب) و پوشش ها (چارقد و روبنده) برای فضاسازی و هویت بخشی به مکان، زمان و پرسوناژها شایسته تحسین است.

مهدی شاه پیری و گروهش موفق شده اند تا جانمایه قصه هدایت را با ایده های تازه و درخشان خود بر صحنه متجلی نمایند. «آبجی» اولین و آخرین نمایش بر مبنای قصه ای از هدایت نیست اما یکی از بهترین این دسته از اجراها است .

                دکتر شهرام خرازی ها – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

۶ نظر ثبت شده است .

  1. پری گفت:

    خیلی جالب بود کاش بیشتر از این جور کارا اجرا بشه . واقعا ممنونم

  2. میرزایی گفت:

    چقدر نمایش باحالی بود واقعا . پیشنهاد می کنم ببینید حتما

  3. سیمین دخت گفت:

    ادبیات ما قابلیت های فوق العاده ای دارد که متاسفانه به خاطر تنگ نظری عده ای نمی توان از همه ی این ظرفیت ها استفاده کرد . کاش فضا به گونه ای پیش بره که از این دست کار ها بیشتر اجرا بشن و مردم بیشتر با ادبیات غنی کشور آشنا بشن . با تشکر

  4. فرهاد گفت:

    چه قصه ی چالبی داره . خوشم اومد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *