وقتی کلمهی مدافع را میشنویم یا به یاد مدافعین در میدان فوتبال میافتیم یا مدافعین حرم در میدان جنگ. در نمایش “مدافع آخر” مقصود از مدافع هر دوی این معانی است و محمد قاسمی به عنوان نویسنده توانسته بود در روند قصه این دو معنا را به خوبی به یکدیگر ربط دهد.
براین اساس نمایش به دو بخش تقسیم میشود. بخش ابتدایی نمایش که در مورد فوتبال است با طنزهای کلامی و ارجاعات فوتبالی به ویژه برای افرادی که اتفاقات مربوط به فوتبال را دنبال میکنند، جالب توجه است.
اما در مورد بخش دوم نمایش که به مسئلهی مدافعان حرم میپردازد، کارگردان در اجرا موفق نشده بود آنطور که باید و شاید ماجرا را برای مخاطب دراماتیزه کند و او را تحت تاثیر قرار دهد.
به ویژه آنکه ما با یک نمایش خیابانی روبرو هستیم و در یک اثر خیابانی نکتهی مهم این است که اثر در هر لحظه بتواند نظر مخاطب را به خود جلب کند چرا را که در غیر اینصورت او به راحتی می تواند از دیدن ادامهی نمایش منصرف شود.
در این اجرا ما دو بازیگر داریم که کاراکتر اصلی را احمد جعفری، کارگردان نمایش ایفا میکند و بازیگر دیگر متناسب با روند قصه ایفای چند نقش را بر عهده دارد که البته در اجرا المانی از این تغییر نقشها، نظیر تغییر لباس و… نمیبینیم، البته در بازیگری نیز تفاوت محسوسی در ایفای کاراکترهای مختلف شاهد نیستیم. ای کاش کارگردان حداقل در طراحی نمایش با استفاده از اندکی تغییر در لباس بازیگر به طور مثال استفاده از سوئیشرت ورزشی برای وقتی نقش سرمربی فوتبال را بازی میکند و یا تغییراتی از این دست، در صحنهی خنثی (از نظر بصری، رنگ لباسها همگی تم خاکستری دارند) جذابیت بصری ایجاد میکرد.
نمایش “مدافع آخر” سوژهای جذاب دارد که کارگردان با اندکی تغییر در اجرا میتوانست این اثر متوسط را به یک اثر خوب تبدیل کند که تا انتها مخاطب را همچنان مشتاق و علاقمند نگه دارد و با خود همراه کند.
آرزو شفق – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال