“فیل در تاریکی” یک اجرای قابل قبول است که مخاطب خود را به چند دهه قبل می برد . کارگردان ابتدا به معرفی و بیان موقعیت پرسوناژهای نمایش می پردازد و سپس قصه ای را از درون موقعیت داستان برای مخاطب تعریف می کند .
ویژگی اصلی “فیل در تاریکی” فضاسازی ساده ، درست و باورپذیر است . نمایش ، داستانی روان و قابل فهم دارد ، شخصیتهای نمایش ساده و فاقد پیچیدگی های زاید هستند و به درستی به مخاطب معرفی می شوند . به طوری که مخاطب در “فیل در تاریکی” به راحتی با شخصیت های نمایش ارتباط برقرار می کند و به شدت به شخصیت جلال ؛ پرسوناژ اصلی این نمایش نزدیک می شود ، به طوری که انگار آن ها را می شناسد .
طراحی صحنه ، موسیقی و لباس نیز بسیار هوشمندانه صورت گرفته و در فضاسازی نمایش بسیار تاثیرگذار است . این نمایش با آنکه طراحی دکور سنگینی ندارد ، ولی کاملا مخاطب با فضای نمایش و موقعیت هایی که پرسوناژها در آن قرار دارند ، ارتباط برقرار می کند و قوه تخیل مخاطب فعال می شود .
کارگردان با دادن اطلاعات مورد نیاز در رابطه با شخصیت ها و قصه به مخاطب امکان تخیل کردن فضا را به تماشاچی می دهد ؛ به طوری که او در حین نمایش فضاهای غیر عینی در نمایش را نیز در ذهن خود می پروراند و به وضوح آکسسواری را می بیند که در صحنه وجود ندارد ؛ به عنوان مثال در صحنه ما تنها لاشه یک صندلی اتومبیل را می بینیم ولی کارگردان چنان اصولی عمل کرده است و چنان از بازیگران خود بازی درست گرفته است که ما کاملا ماشین را در ذهن مان می بینیم و پرسوناژهای نمایش را درون آن تصور می کنیم . همچنین لحظه سوار شدن به ماشین و راه افتادن آن را بدون آنکه بازیگران بازی غلوآمیزی از خود ارائه دهند ، به وضوح در ذهن مخاطب نقش می بندد .
اینکه کارگردان توانسته مخاطب را سرگرم کند ، او را با سوژه همراه نماید و به شخصیت های نمایش نزدیک کند قطعا ویژگی یک نمایش خوب است . اما با آنکه متن از ساختار و شاکله معین و منسجمی برخوردار است ، ولی دراماتورژی اثر موفقیت آمیز نبوده است . در حقیقت ضعف این نمایش به نمایشنامه آن برمی گردد زیرا نویسنده اثر نتوانسته رمان را به درستی به نمایشنامه بدل کند . گویی نویسنده بیش از حد به محتوای رمان “فیل در تاریکی” اثر قاسم هاشمینژاد وفادار مانده است و نتوانسته است تغییر ساختار در ساختمان رمان ایجاد کند و آن را به نمایشنامه تبدیل نماید ( که البته این فرآیند ، فرآیند بسیار دشواری است ) . در نتیجه روایت به صورت خطی بیان می شود و ما اتفاقات نمایش را بدون هیچ فلش بک و یا فلش فورواردی ، تنها سلسله وار دنبال می کنیم . در بعضی از مواقع عدم دراماتورژی مناسب در نمایش باعث طولانی شدن قصه و افت ریتم نمایش می شود و مخاطب را کسل می کند .
ولی در عین حال این ضعف در درک داستان توسط مخاطب خللی وارد نمی کند و مخاطبی که رمان را نخوانده باشد ، از داستان کامل سر در می آورد و خوشبختانه کارگردان در اجرا ، پازل پیچیده ای را روبروی مخاطبش قرار نمی دهد بلکه به کمک بازیگرانی توانا و حرفه ای که توانسته اند به درستی از پس اجرا برآیند ، شخصیت های متن را معرفی می کند .
کارگردان “فیل در تاریکی” میزانسن های نمایش را نیز سنجیده و هوشمندانه طراحی کرده است به طوری که اگر چیزی به آن اضافه یا از آن کم می شد ، اجرا به شدت آسیب می دید .
نورپردازی در طراحی صحنه این نمایش به شدت تاثیر گذار است زیرا بسیاری از فضاهای نمایش توسط نورپردازی خلق می شود . صحنه از چند لاشه صندلی اتومبیل و دو باکس میله ای چرخدار تشکیل شده است که بسیار در خدمت اجرا هستند و به درستی از آن استفاده می شود . در قسمت هایی فضای انبار و گاراژ را نمایش می دهد و در قسمت دیگری از نمایش ، باکس میله ای تداعی گر فضای کافه است .
تمامی آنچه از کارگردانی درست ، توانایی بازیگران ، میزانسن هوشمندانه ، طراحی لباس و دکوری ساده و اصولی گفته شد ، نشان از آن دارد که “فیل در تاریکی” یک نمایش موفق است چرا که برای مخاطب خود ارزش قائل است و علاوه بر قصه گویی ، نمایشی قابل قبول را به او ارائه می دهد . نمایشی که سعی می کند با تکیه بر ساختاری درست مخاطب را مجذوب خود کند و او را با خود تا پایان نمایش همراه سازد .
نسترن داوودی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال