نقدی بر نمایش «هیلد» به کارگردانی سیاوش توده فلاح به بهانه اجرای آن در بیست و دومین جشنواره بین المللی آیینی و سنتی ؛

مسیری که به بهترین ختم می شود / کز هر زبان که می شنوم، نامکرر است


قصه « رستم و سهراب » را همه شنیده ایم ، بعید می دانم ایرانی ای باشد که نداند ماجرا چه بود و چه شد .
« هیلد » اما « رستم و سهرابِ » دیگری است . بن مایه اصلی همان است که همه می دانیم اما در طول و عرض جغرافیای کره زمین و جغرافیای انسانی و تاریخ بشری بسط پیدا می‌کند و روحِ تکرارپذیر تاریخ را به رخ تماشاگر می کشاند .
فرم روایت گری نقالی است اما در یک دگردیسی حساب شده و اصولی، نقالی امروزی و جهانی می شود ، لحن حفظ می شود اما به کمک محتوا، شیوه ای جدید از نقالی به تماشاگر ارائه می شود .
که این شیوه بر لبه نازک طنازی نیز حرکتی درست و اصولی می کند و نه به دام لودگی می افتد و نه به دام شوخی های سیاسی و اروتیک و بی معنا ، ساحت نقادی را حفظ می‌کند و بسیار ظریف و دقیق طنز را به آن می افزاید .
بهرهٔ درست و دقیق از نور ، طراحی صحنه ساده اما کارآمد و طراحی لباس تلفیقی اثر ، همه و همه در شکل دهی یک اثر کامل و تقریبا بی نقص بسیار مفیدند .
« هیلد » با استفاده از یک قصه اساطیریِ آشنا برای همه ، اتصال دادن درست و دقیق آن به زندگی بشر امروز و نیز بشر در همه اعصار ، بهره درست و اصولی از طنز در قالب آشنایی به نام نقالی و به روز کردن این قالب در فرم و محتوا و نیز با یک کارگردانی اصولی ، بازی های دقیق و درست و میزانسن درست و نور و لباس اصولی تبدیل شده است به بهترین اثری که در بیست و دومین جشنواره نمایش های آیینی و سنتی دیده ام .

المیرا نداف – نویسنده میهمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *