یادداشتی بر نمایش " گزارش وضع هوا " به کارگردانی عاطفه تهرانی

یک گزارش پر ابهام و گنگ


عموما در نمایش های فیزیکال این آسیب به چشم می خورد که مفاهیم مورد نظر به راحتی و به صورت همه فهم منتقل نمی شوند ؛ چرا که زبان در این گونه نمایش ها متفاوت است . اما این دلیل بر این نمی شود که به بهانه تئاتر فیزیکال ، چشم بر همه چیز ببندیم و کار خودمان را بکنیم. نمونه های موفقی از این گونه تئاتر داشته ایم که علاوه بر دارا بودن ویژگی های تئاتر فیزیکال ، هم قصه گو بوده اند و هم به واسطه برقرار کردن ارتباط با تماشاچی ، در بیان آن چه که می خواسته اند، موفق بوده اند.  نمایش ” گزارش وضع هوا ” در این موارد دچار مشکل است و عدم برقراری ارتباط و انتقال معنا مهمترین آسیب های این نمایش است.

به واسطه اولین جملاتی که پس از مکث های طولانی و فرم خاص صحنه و بازیگران که راجع به مرگ است ، بیان می شود ، این معنا متبادر می شود که شاید قرار است در نمایش به بعد از مرگ پرداخته شود.

اما هر چه جلو تر می رویم ، در فضای گنگ نمایش بیشتر گم می شویم.

  • اینجا کجاست؟
  • چه مختصاتی دارد و چه قوانینی بر اینجا حاکم است؟
  • الان در چه زمانی هستیم؟ قبل از مرگ یا بعد از مرگ؟ گذشته ، حال یا آینده؟
  • اینان کیستند؟
  • چرا همه لباس های متحد الشکل و یک رنگ دارند؟
  • آیا این ها همه یک نفرند؟ یعنی قرار است وجوه مختلف یک فرد باشند؟ یا نه چند نفرند؟
  • چرا مخاطبشان تماشاچی است؟

بر فرض اینکه همه این سوال ها در نمایش پاسخ داده شوند -که این اتفاق نمی افتد- یک سوال مهم دیگر بی جواب می ماند : این جملات چیست؟ چه می گویند؟ چه ارتباطی با چه چیزی دارند؟

این ها سوالاتی است که با شروع نمایش ” گزارش وضع هوا ” در ذهن ایجاد می شود . اما متاسفانه در هیچ کجای نمایش هیچ پاسخی به این سوالات داده نمی شود.

با خود می گویی که شاید در پوستر جوابی برای این سوالات باشد ! اما پاسخ منفی است. چون نه قبل از نمایش از پوستر چیزی می توان فهمید و نه بعد از نمایش.

اما در مورد اسم نمایش چه طور ؟ آیا نام نمایش کلید حل معما است ؟ “گزارش وضع هوا” !؟

خیر ؛ در نام نمایش نیز مثل پوستر ، هیچ عنصر مرتبطی با هیچ چیز دیگر وجود ندارد .

حال دقت کنید به خلاصه داستان که توسط گروه منتشر شده است که خود نیاز به رمزگشایی دارد :

” نه منتظر چیزی هستی، نه چیزی انتظارتو می‌کشه. دندان‌هایت را می‌سابی و با هر نفس که می‌کشی فک‌ات شکافته می‌شود و آویزان مثل پوشکی پُر. همه چیز در او نشان دهنده نقص و نقصان بود. در پاییز یا در بهار. چه فرقی می‌کند؟ در جوانی یا پیری چه اهمیتی دارد؟ به هر حال ناپدید می‌شوی در تصویری کل. گلوله‌ای قالب ریخته‌ام برایت تا به تو در قلب‌ام شلیک‌ کنم. گلوله‌ای سنگی. تا کاری‌‌ترین زخم‌ها را بسازد و وادارت کند تا لمس کنی، از عشق مردن، چگونه است. حالا در خواب به خود می‌پیچی … وقتی بیدار می‌شود یک عقاب صاف در بسترش ایستاده است. وقتی بیدار می‌شود یک کارد دستِ راستش را می‌زند. ناپدید شدی، ناپیدا شده‌ای. حالا یا لحظه‌ای پیش. یا هزار سال پیش. ناپیدایی‌ات اما به‌جا می‌ماند. تو هم حاصل اشتباه دیگران هستی … برای ما عشقی و جود ندارد. حس می‌کنم که رد اشک جدیدی همین لحظه از کنار لبم گذشت… یعنی سرم کجاست؟! “

البته راه دیگری هم هست . اینکه کارگردان محترم به صورت شفاهی در مصاحبه خود بگویند که چه در سر داشته اند.

که التبه این اتفاق افتاده است.

اما آنچه ایشان قصد بیانش را داشته اند اصلا بیان نشده است .

تنها و تنها بدن های فوق العاده آماده بازیگران  که در اجرای حرکات ، بی نظیر ظاهر شده اند، قابل توجه است و تمام.

نمایش “گزارش وضع هوا ” به دلیل نداشتن قصه ای درست و عدم انتقال درست مفاهیمی که مد نظر دارد ، همچنین عدم فضا سازی – به واسطه پرداختن به اجزاء – بدون در کنار هم قرار دادن این اجزاء و ساختن کل-  تماشاچی خود را از ابتدا تا انتها در یک سر در گمی نگه می دارد و در ارائه یک نمایش سرگرم کننده ، ضعیف ظاهر شده است و نهایتا نمایش ” گزارش وضع هوا ” چیزی بیشتر از این نیست : گزارشی پر ابهام و گنگ از چیزی که معلوم نمی شود که چیست !

محمدجواد حبیبی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

۵ نظر ثبت شده است .

  1. كسري گفت:

    البته که شعور و درک شما به این گونه سبک از تئاتر نمیرسه و کلا نمیفهمین که چه تماشا کرده این و وقتی این نقد دیدم متوجه این شدم که تئاتر تعریفی شما که خوبه تئاتریه که دیالوگ داره دایتان داره و الا شما و هم فکراتون نمیفهمم 😎 چون عادت به فکر کردن ندارین التماس تفکر🌹

  2. ناشناس گفت:

    به نظر من که نمایش زیبایی بود. همه چیز رو که نباید مستقیم به مخاطب منتقل کرد. یکم اجازه بدین ذهن مخاطب درگیر بشه و به فکر فرو بره.

  3. Sajad گفت:

    Bazigara fogholade budan. Bichareaaa
    Kargardan ghashang azashun bigari keshide

  4. سپهر گفت:

    کاملا با پیشنهاد نمی شود موافقم. با یادداشت آقای حبیبی هم موافق. نمایش نیاز به زیرنویس داشت تا بفهمی داره چی میشه…

  5. شقایق گفت:

    وای که چقدر بد بود این نمایش. می خواستم وسطایی نمایش از سالن بیام بیرون فقط برای احترام به تئاتر این کار رو نکردم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *