دیدن نمایش های حاصل از دوره های آموزشی ، برای من به عنوان مخاطبِ همیشگی ( یا به تعبیری حرفه ای تئاتر ) همراه است با دلهره !
قبول کنید که دیدن حجمِ عظیمی از انرژی، آن هم انرژیِ جوانان، روی صحنه تئاتر که سردرگم هستند و بی کیفیت برای منتقد جماعت ، دردآور است. این که اجراهای پایان دوره ای حکم “خروس قندی” پیدا می کنند ، بسیار دردآور است؛ اجراهایی اغلب بی کیفیت و کسل کننده و حتی نا امید کننده ، تنها برای دل خوش شدن جوانان که مثلا اثری روی صحنه برده اند ! اجرا هایی برای فروخته شدن بلیت ها به عمه ها و عمو ها ، یا خاله ها و دایی های هنرجو !
اما…
هر امری استثنایی هم دارد:
“شپش” به کارگردانی کوروش نریمانی یک اجرای پایان دوره ای قابل قبول است .
اجرایی که واقعاً کارگردانی شده است و نریمانی همچون یک اثر حرفه ای برای یک یک بازیگران تیپ سازی کرده است و این تلاش برای چیزی حدود ۱۵ هنرجو تلاش کمی نیست ، چرا که باید به توانایی و پتانسیل همه ی بازیگران اشراف کامل داشت تا نتیجه برای تماشاچی نیز دلچسب باشد و در حد اتود های دوره ی آموزشی باقی نماند.
در “شپش” شما با بازیگرانی جوان رو به رو هستید که به خوبی کارگردانی شده اند، هر یک در جای خود قرار دارند و کارگردان برای هر کدامشان طرحی در نظر گرفته است و این مهم در حفظ ریتم نمایش و همگن شدن بازی ها بسیار کارآمد بوده است ، چرا که اگر کارگردان در اجراهای پایان دوره های آموزشی برای همه به یک میزان انرژی نگذارد، حاصل اثری نا همگن می شود که اتصال تماشاچی با آن مدام قطع و وصل می گردد.
از طرف دیگر در این اثر ما با کوروش نریمانی به عنوان یک بازنویس موفق ( و نه نویسنده – به نظر من- ) مواجه هستیم که توانسته است داستان های کوتاه چخوف را در قالبی از نمایشنامه ی “پزشک نازنین” ( و نه مشخصا اجرای همان “پزشک نازنینِ” سایمون ، بلکه فقط قالب آن ) قرار دهد تا بتواند نمایشنامه ای داشته باشد با ۱۵-۱۶ پرسوناژ که اتفاقا همگی به اندازه و درست دیده می شوند و این چنین متنی برای این چنین اجرایی بهترین انتخاب است ، نه متن های کارگاهیِ من درآوردیِ بی ریشه که این روز ها کم هم نیستند .
تنها ایرادی که می توان به متن گرفت پاره شدن نخ اتصال بین اپیزود ها است . عاملی که باعث می شود مخاطب ، به ویژه آنان که داستان های کوتاه چخوف را نخوانده اند و به شکل حرفه ای هم تئاتر نمی بینند ، ارتباط پرده های نمایش و رویداد ها در هر اپیزود با قصه اصلی را گم می کند و این گونه می شود که اثر کمی خسته کننده و کسالت بار به نظر می رسد. در واقع می شد این قصه جذاب را کمی سر راست تر و شیرین تر تعریف کرد .
گرچه عملکرد خوب هنرجوها و شاگردان نریمانی در بسیاری از مواقع باعث اتصال مجدد مخاطب به اثر می شوند و البته استفاده درست از نور و طراحی میزانسن به شکل فعال نیز در این مهم بی تاثیر نبوده اند ، به همراه یک طراحی لباس کامل و پر زرق و برق ( از نوع درست آن ) و یک طراحی صحنه ساده و کارآمد.
نریمانی در “شپش” اثری را روی صحنه برده است که شاید کمی قصه اش سکته داشته باشد و یا شاید در مواقعی اندک بازیگرانش تپق بزنند ، اما می شود تلاش گروهیِ موفقی را در آن دید. تلاش برای یک اجرای آبرومندانه که نه تنها بازیگرانش ( هنرجویان ) از آن درس می گیرند و البته لذت می برند که روی صحنه تئاتر بوده اند، بلکه مخاطب را هم تا حد قابل قبولی راضی می کند. گرچه شاید نتواند توقع مخاطبین آثار قبلی نریمانی را برآورده کند ، اما توقع منتقد از یک پروژه آموزشی-کارگاهی ، چیزی نزدیک به همین اجرا است.
المیرا نداف – نویسنده میهمان
Like it♥️
نه!!!! نمیشود شپش رو دوست داشت اصلا انتظارم از آقای نریمانی این نبود
چه خوبه که کسی برای جوان ترها بزرگی کند
خوب بود البته نه به خوبیه دختر یانکی
یک اجراى فوق العاده بود. همه ی بازیگران با اینکه کار اولشان بود خوب بودند
این نمایش کار متفاوت و جالبی هست.
حالا اینکه با شاگردان خودتون نمایشى رو روى صحنه ببرید خیلى هم خوبه ولى اینکه با همون قیمت بلیت خیلى فشاره….
Bad bood kheiliiii
من معمولا خیلی تئاتر نمی بینم خصوصا الان با این قیمتای بلیت این نمایش رو به خاطر آقای نریمانی رفتم دیدم چون دن کامیلوشو دیده بودم و دوست داشتم .
شپش هم خوب بود . دوستش داشتم
منم دن کامیلو رو دوست داشتمو شپش رو کمتر دوست داشتم
lezat bordam….
likeeeeeeeeee
باهاتون موافقم که گرچه مثل کارای دیگه ی نریمانی نبود ولی نمایش خوبی بود .