نمایش “پشت سرتو نگاه نکن” به نویسندگی سمانه پرهیزکاری و کارگردانی حامد ادوای این روزها در تماشاخانه استادمشایخی درحال اجراست . کاظم هژیرآزاد ، نویسنده ، کارگردان و بازیگر تئاتر به تماشای این نمایش نشست و خبرنگار تئاترفستیوال نظر وی را راجع به این نمایش جویا شد .
به گزارش تئاترفستیوال کاظم هژیرآزاد با بیان اینکه من پیش از این هم کاری از حامد ادوای با همین سبک وسیاق دیده بودم ، گفت : به نظرم نمایش جالبی بود و از نظر فرم از تازگی ها و بداعت هایی برخورداربود . البته در نمایش اول همین سه شخصیت نمایش : تاجر، راهزن وقافله سالار که از ناکجاآبادی سفری را آغاز و کم کم خود را معرفی می کنند و خصوصیت های غیر اجتماعی و نیات خود را برملا می سازند و مخاطب را در این سفر با خود همراه می سازند را دیده بودم . این سه نفر ، در معرفی خود، ناهمگونی و ناجوری شان را با شرایط زمانه مان می سنجیم و به بلاهت شان می خندیم . و زمانی که به زمانه حال ما رسیدند دچار ناهمگونی و عدم تعادل روحی و روانی و خلقی و معیشتی شدند که به اوج ناهماهنگی و کمدی زندگی شان را نشان می داد.
این سه تن یا نمایندگان سه صنف اند که از دیرباز نمونه های آنها را هم در این جامعه می توان دید . مانند آن است که این سه تن از جامعه ای بدوی فرهنگی ساده وارد یک جهان مدرن, با فرهنگ پیچیده شده اند این فرهنگ پذیری در ابتدا بسیار دشوار است و آنها را دچار عدم تعادل و بی شکلی می کند. شاید بتوان این سه شخصیت را با مدل های هجوم فرهنگهای عقب مانده به دنیایی با فرهنگهای جدید و پیچیده و مدرن مقایسه کرد که تبعاتش ناهماهنگی و سرگیجه و گم کردن هویت است.
ابتدا ما با این افراد هم ذات پنداری نمی کنیم چون از جهان ما دورند اما وقتی به جهان ما وارد می شوند باعث می شوند که ما متوجه نقایص خودمان هم بشویم و ببینیم که خودمان چقدر از هم دوریم و چه مشکلاتی داریم که از آنها غافلیم. آنها به دنیای ما وارد می شوند و رنگ فرهنگ جدید را می پذیرند اما این پذیرش ، در ذات خود ناهمگونی جدیدی را به ارمغان می آورد . دیگر این آدم ها شتر، گاو پلنگند ، نه شترند و نه گاوند و نه پلنگ . نمونه اش را در اشل کوچک خودمان در هجوم روستا ها به شهرها ، و بنای حلبی آباد ها و دستفروش های دوره گرد و بی خانمان ها و کارتن خواب های شهرهای بزرگ به چشم می بینیم.
وی با بیان اینکه این سه شخص حالت سمبلیک و استعاره ای دارند ، افزود : این سه شخص استعاره ای هستند از انسانهایی که نمونه اش را ما در جامعه خود می بینیم . که گذشته ای با فرهنگ ساده داشته اند اما بنا به شرایطی خاص دوران قدیم را رها کرده به شهر جدیدی که برایشان ناشناخته است ، وارد می شوند . گرچه شهری که آنها از آن آمده اند هم برایمان ناشناخته است ولی ما حدس می زنیم که این ها از یک فرهنگ ساده آمدند و حال وارد جایی شده اند که ما کم و بیش با آن آشنا هستیم . اینجا دنیای ماست.
هژیرآزاد اتفاقات نمایش “پشت سرتو نگاه نکن” را یک تقابل دانست و با بیان اینکه این تضاد ، تناقض وکشمکش بین دوران گذشته و دوران فعلی برای مخاطب یک فضای کمدی ایجاد می کند ، توضیح داد : این اتفاقات به این دلیل کمدی است که نه ما این سه نفر را می شناسیم و نه آنها همدیگر را می شناسند . در سفر به مسائلی برخورد می کنند که برایشان ناشناخته است برخورد با آنها برایشان کشف بزرگی به حساب می آید در حالی که برای ما بدیهی است. ما همسفر آنها می شویم تا ببینیم چه بلایی برسر این آدم های ساده و ابتدایی قرار است بیاید . نکته ی گیرای نمایش در همین کشف و سفر است که در جای خود برای مای تماشاگر جذاب است. ما همه قصه را دوست داریم. می خواهیم ببینیم بعد چه خواهد شد. این نمایش این موضوع را درک کرده و در خلال تعریف وقایع این نکته را گنجانده است.
وی با جذاب دانستن شیوه اجرایی کارگردان گفت : این طراح وکارگردان شیوه اجرایی خود را پیدا کرده است و حالا می خواهد داستان های خود را از حوادث و شخصیت ها و سجیه ها و عوامل و غیره که محتوای اثرش را تشکیل می دهد به آن بیافزاید و ادامه دهد . خوب است. مثلا در قسمتی از نمایش شخصیت ها می خواهند دکتر را بشناسند ، اتفاقاتی می افتد که برای ما جذاب است . ناهماهنگی های موجود در نمایش و حرکت در گذشته و حال لحظاتی کمیک ایجاد می کند . با انتقادهایی که از رفتارها و خصلتها درجامعه جدید می کند گفتگویی است که در واقع با ما می کند. میتوان گفت که کارگردان شکل را برای اجرای این سری نمایش دیدنی پیداکرده به شرط آنکه کارهای بعدی از محتوای فکری عمیق تر و موضوعات ژرف تری برخوردارشود می تواند گیرایی بیشتری برای اقشار متفکر و فرهیخته هم جذاب باشد.
وی درباره محتوای نمایش “پشت سرتو نگاه نکن” افزود : محتوای این اثر می تواند در سطح باقی بماند و عوام را راضی کند و در آن محتوا آنقدر کارهای کمدی جذاب و چشم نواز مطرح شود تا همه شاد باشند و بخندند ، ولی من معتقدم که حامد ادوای حال که شکل زیبایی را انتخاب و کشف کرده زمان آنست که با همفکری دوستانش عمق آن را همراه جذابیت های بصری و گفتاری و کرداری بیشتر کند. با این سه بازیگر که به واقع زبدگی و مهارت خود را نشان دادند نمایش های ناب تری خلق کند.
بازیگر نمایش ” رام کردن زن سرکش ” با فرعی دانستن دیگر پرسوناژهای نمایش ، توضیح داد: پرسوناژهای دیگر نمایش در واقع انعکاس آدم های امروزی هستند که میتواند زن یا مرد باشد ، دکتر باشد یا مهندس و یا معلم . همه این ها فرعی هستند و سفر این سه یار را تکمیل می کنند .
هژیرآزاد در پایان با زیبا دانستن فرم اجرایی این نمایش گفت : کارگردان ، شکل زیبایی را برای اجرا ی این نمایش پیدا کرده که باید به او و گروهش تبریک گفت . این نمایش کمی وارد زمانه ما شده به همین سیاق می تواند ادامه پیدا کند یعنی این سه شخصیتِ بازرگان ، راهزن و قافله سالار می توانند به راه خود ادامه دهند و گذرشان به مراحل و وحله های پرتضاد و تقابل سنت ها و مدرنیته بیافتد.