کیمیا خطیب زاده : در تئاتر دانشجویی ، کارهای تازه تر و بهتری نسبت به تئاتر حرفه ای دیده می شود.


مونولوگ “جعبه سیاه” به نویسندگی و کارگردانی کیمیا خطیب زاده یکی از پنج مونولوگی است که در نمایش “پنج” در تماشاخانه موج نو به روی صحنه رفته است . نمایش “پنج” در واقع منتخبی از کارناوال های مونولوگ دانشگاه تهران است که به سرپرستی نغمه ثمینی برای اجرا در این تماشاخانه انتخاب شده است . به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با کیمیا خطیب زاده داشته است که می توانید آن را در ادامه بخوانید .

تئاتر فستیوال

کیمیا خطیب زاده با بیان اینکه ایده ی اصلی مونولوگ “جعبه سیاه”از اتفاقی مستند گرفته شده است ، گفت : پارسال عید یک هواپیمای آلمانی در کوه های آلپ سقوط کرد و همه ی مسافرانش به علاوه خلبان و کمک خلبان و خدمه کشته شدند . پس از پیدا کردن جعبه سیاه متوجه شدند که زمانی که خلبان به دلیلی که حدس می زدند برای دستشویی باشد از کابین خارج می شود ، کمک خلبان در را قفل می کند ( به دلایل امنیتی ، بعد از ۱۱ سپتامبر وقتی در از درون کابین قفل شود دیگر از بیرون نمی توان آن را باز کرد ) و سرعت را زیاد می کند ، ارتفاع را پایین می آورد و هواپیما را به کوه های آلپ می زند . که بعد از تحقیقات بیشتر متوجه شدند که این کمک خلبان افسرده بوده و می خواسته خودکشی کند .

وی در ادامه گفت : این موضوع برای من خیلی جذاب بود و می گفتند در جعبه سیاه ، صدای در زدن خلبان که در کابین را می زد ، شنیده می شد و از زمانی که خلبان می فهمد در کابین باز نمی شود و تا اینکه سقوط می کنند ، حدودا ۲۰ دقیقه طول می کشد . اینکه تنها یک جعبه سیاه از این هواپیما مانده است که صداها را ضبط کرده و اینکه این صداها چه می تواند باشد ،  برای من خیلی جذاب بود و این موضوع را با ایده ی دیگری که این روزها خیلی اتفاق می افتد ، ترکیب کردم . به محض اینکه معلوم شد کمک خلبان افسرده بود ، گفتند که این آدم مشکل روانی داشت ولی به این فکر کردم اگر او هر ملیت دیگری داشت ، اگر عرب یا ایرانی بود بالافاصله این اتفاق تبدیل به یک حادثه ی تروریستی می شد . واقعا فاصله و مرز این دو کجاست ؟ چون در نهایت ۱۴۴  نفر کشته شدند . چگونه می شود وقتی ملیت تو آلمانی یا آمریکایی است ، یک بیمار روانی به حساب می آیی ولی اگر ملیت تو عرب یا ایرانی باشد ، این اتفاق ، یک اتفاق تروریستی می شود .

این کارگردان جوان تئاتر در مورد طراحی و کارگردانی این نمایش توضیح داد : دوست داشتم واقعا جعبه ای روی صحنه داشته باشیم که برای ما کاملا “جعبه ی سیاه” را تصویر کند و اینکه بتوانیم قسمتی از اجرا را از درون این جعبه سیاه بشنویم . در واقع در کل اجرا به مخاطب ارجاع می دهیم که شما کل این صداها را از درون جعبه سیاه می شنوید . در نتیجه ایده ی اصلی کارگردانی من از اینجا شکل گرفت که همه چیز را حول محور یک جعبه ی سیاه واقعی شکل دهم و بقیه میزانسن ها را بر اساس آن چیدم . برای انقطاع هایی که در متن وجود داشت مثل تکه هایی که بازیگر اخبار را می گفت ، باید فاصله ای را ایجاد می کردیم که برای این کار بازیگر پشت به مخاطب و با لحن متفاوتی جملاتش را می گوید . بقیه اجرا هم یک جریان سیال ذهنی دارد ، خلبانی که آرام آرام آماده و در نهایت با لباس فرمش وارد آن جعبه سیاه می شود . جعبه ی سیاهی که قرار است صدای در زدنش ، تنها چیزی باشد که از او می ماند .

این دانشجوی ادبیات نمایشی در ادامه در مورد برگزاری کارناوال مونولوگ دانشگاه تهران به خبرنگار تئاتر فستیوال گفت : همه ی ما با خانم دکتر نغمه ثمینی کلاس کارگاه نمایشنامه نویسی ۱ را گذرانده ایم و ایشان همیشه در این کلاس ، مونولوگ کار می کنند و ما را که اولین کارگاه نمایشنامه نویسی مان را می گذرانیم ، تشویق به نوشتن مونولوگ می کنند . همه ی بچه ها در یک ترم یک مونولوگ می نویسند و خانم ثمینی اعتقاد دارند که این مونولوگ ها را باید حتما اجرا کنیم . این جشنواره یا کارناوال ۷ سال است که برگزار می شود که در ۴ سال اول فقط در محیط دانشگاه برگزار می شد . از ۳ سال پیش خیلی جدی تر شد و ما بعد از پایان ترم یک هفته در سالن های بیرون از دانشگاه از جمله سالن دا ، آو و تیر ماه امسال در موج نو اجرا رفتیم . در این ۳ سال که خارج از دانشگاه اجرا کردیم ، بازخوردهای خیلی خوبی گرفتیم و چون این کارناوال مانند جشنواره است و کار هر کسی یک بار بیشتر اجرا نمی رود ، همیشه همه می گفتند کاش اجراها مدت زمان طولانی تری داشت . خانم ثمینی تصمیم گرفتند در هفته پیشنهادی نغمه ثمینی به موج نو ، ۵ کار منتخب از این ۳ دوره ، به مدت یک هفته در این سالن اجرا شود که این ۵ کار از بین چیزی حدود ۳۰ کار انتخاب شده که هر کدامشان از سال های مختلف هستند .

کیمیا خطیب زاده در پایان با ذکر این نکته که تئاتر دانشجویی بخش اعظمی از تئاتر فعلی را تشکیل می دهد ، گفت : من فکر می کنم در آثار دانشجویی ، کارهای خیلی تازه تر و بهتری را نسبت به کارهای حرفه ای تری که در سالن های بزرگ اجرا می شوند ، می توانیم ببینیم . اما مشکل اینجاست که چون دانشجویی است و هنوز آدم ها در آن مطرح نشده اند ، همیشه در سالن های کوچک ، خصوصی و با شرایط بد اجرا می روند در حالی که به نظرم اتفاق اصلی در همین سالن های کوچک در جریان است . نه اینکه بگویم همه ی تئاتر حرفه ای اینگونه است ولی ممکن است بخش خیلی زیادی از تئاتر حرفه ای که در سالن های اصلی اجرا می شود ، حرف تازه ای برای گفتن نداشته باشند ولی فضای بیشتری دارند ، در حالی که شاید در تئاتر دانشگاهی بتوان کارهای تازه تری دید . من فکر می کنم سالن های خصوصی که تعداد آن ها خیلی زیاد شده ، شاید نکته مثبتی باشند ولی اگر از تئاتر دانشجویی حمایت بیشتری شود و بتواند امکانات و مخاطبان بیشتری داشته باشد ، در واقع بخشی از تئاتر رشد می کند که قرار است جریان آینده را تشکیل دهد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *