دکتر گلبرگ ابوترابیان با کارگردانی نمایش «تعزیه امیر کبیر» در هفدهمین جشنواره نمایش های آیینی – سنتی حضور داشت . اجرای این نمایش در این جشنواره که دهم شهریور ماه به کار خود پایان داد بهانه ای شد برای گفت و گوی تئاترفستیوال با کارگردان توانای این اثر . او که فعالیت خود در تئاتر را به عنوان بازیگر و نویسنده از سال ۱۳۷۳ آغاز کرده ، آخرین بار نمایش “چی شد که من مار خوردم” را روی صحنه کارگردانی کرده است . در ادامه می توانید مشروح این گفتگو را بخوانید :
در رابطه با انتخاب این متن بگویید . گویا قدمت آن به ۱۵۰ سال پیش برمی گردد .
بله . این متن توسط شخصی به نام میرمصیبت که همزمان با میر منجم در تکیه دولت کار می کردند نوشته شده است و داستان جالبی دارد . این نوشته به واسطه ی یک خواب ، نگارش شده است . راجع به امیرکبیر خوابی دیده شده و بعد از آن ، این نسخه را نوشتند .
دلیل انتخاب من هم برای به روی صحنه بردن این کار این بود که چون خارج از ایران تحصیل کرده ام و نه به گفتار ، بلکه به کردار با نمایش های خارجی و فرهنگ غربی تئاتر آشنا شدم و از نزدیک آن را لمس کرده ام . وقتی به ایران برگشتم ، استاد بزرگم ، آقای فتحعلی بیگی به من پیشنهاد دادند که کار ایرانی اجرا کنم . من دو سال گذشته در نمایش” مَــلی” به کارگردانی خانم افسانه زمانی بازی کرده ام . از آنجا این وسوسه در من بیدار شد که یک کار ایرانی بکنم . متن “امیرکبیر” را که یک تعزیه صرف بود به من پیشنهاد دادند و من تصمیم گرفتم این کار را روی صحنه بیاورم .
شیوه ی اجرایی کارتان چگونه بود ؟
این نمایش به معنای واقعی نمایش است . یعنی با تکنیک های نمایش سنتی – ایرانی در کنار تعزیه برپا شده است . یعنی ما صرفا از تعزیه استفاده نکرده ایم . این نمایش از نسخه ی تعزیه است و بازی ها نزدیک به بازی های تعزیه و شیوه های دیگر اجرایی نمایش ایرانی ست . هیچ جایی از آن هیچ ربطی به تئاتر غربی ندارد .
شنیده ایم که بعضی از قسمت های کارتان به ممیزی خورده است . در این رابطه توضیح دهید .
وقتی از شورای نظارت و ارزشیابی کار را دیدند ، به ما گفتند که باید قسمت انتهای کار که گریز واضحی است به کربلا ، کوتاه تر شود ، آن هم به دلیل بلندی اثر . مدت نمایش طولانی می شد و ممکن بود تماشاگر را خسته کند . ما این گریز را در دیالوگ های امیرکبیر آوردیم . در واقع در اشعار امیرکبیر این گریز زده شد و کاملا حذف نشد . چرا که گروه تعزیه امیرکبیر ارادت خاصی به شهدای کربلا دارند ، بنابراین به طور کامل نتوانستیم از آن بگذریم و این ارادت را در اشعار آقای قاسمی که نقش امیرکبیر را بازی می کردند ، گنجاندیم .
از دو اجرایی که در جشنواره روی صحنه بردید راضی بودید ؟ واکنش مخاطبان به چه صورت بود ؟
از اجرا بسیار راضی بودم . از کسانی که اصلا انتظار نداشتم ، واکنش هایی دیدم که واقعا برایم تعجب برانگیز بود . مثلا بازیگری که به عنوان یک بازیگر کمدی در تئاتر ایران شناخته می شود ، آقای فرزین محدث که اتفاقا جزء تماشاگرانی بود که روی زمین هم نشسته بود . متاسفانه به دلیل بد و کم بودن صندلی های سالن سایه ، ما از بسیاری از هنرمندان روی زمین پذیرایی کردیم . من از اتاق فرمان می دیدم که صورتش غرق اشک بود . این برای من بسیار لذت بخش بود . متاسفانه یا خوشبختانه گریه ی هق هقی که من از اتاق فرمان می شنیدم ، باعث حزن من نمی شد . معمولا گریه باعث حزن می شود . یعنی اگر کسی گریه کند ، آدم گریه اش می گیرد . ولی این گریه باعث شعف من می شد ، چرا که توانستم کار را طوری اجرا کنم که روی تماشاگرانم تاثیر بگذارد . به خصوص از قشر جوانی که از تعزیه به دور هستند و وقتی اسم تعزیه شنیده می شود ، بدون آنکه بدانند کارگردان و بازیگران کار چه کسانی هستند ، بدون هیچ فکری می گویند : نه ! یعنی نه حاضرند کار را ببینند ، نه حاضرند کار کنند . این قشر جوان این طوری به سالن کشیده شد و با کار ارتباط برقرار کرد . این باعث شعف من شد .
امیدوارم هیچ وقت مغرور نشوم . چون غــرور با تکبر اصلا چیز خوبی نیست . این شعف من باعث نشود که خداوند ، دست مهربانی که روی سر من دارد ، کوتاه کند و دیگر به من نگاه لطف نکند . ولی به لطف خداوند من این شعف را حفظ کردم .
برای اجرای عمومی این کار هم تصمیم گرفته اید و صحبتی شده است ؟
بله . برای اجرای عمومی این کار با سه چهار جا صحبت شده و قول هایی به ما داده شده است . سعی می کنم جایی اجرا کنم که بتوانم گروهم را از نظر مالی حمایت کنم . نه صرفا به لحاظ مالی ، شرمندگی که در مقابل گروهم به خاطر زحمت هایشان دارم، باعث می شود هرجایی که بتوانم از لحاظ مالی حمایت بیشتری بگیرم ، آن جا اجرا می کنم .
و صحبت پایانی .
دوست دارم دانشجویان ، قشر جوان مملکت و آینده سازان به صرف این که اسم تعزیه را می شنوند از آن فرار نکنند . بیایند کار را ببینند و راجع به هیچ کار تئاتری پیش قضاوت نکنند . اول ببینند و بعد قضاوت کنند .