الیناسیون توسط یک ” گاومیش “


یادداشتی بر نمایش ” گاومیش ” به کارگردانی زهره پرتوی

تئاتر فستیوال

۳ سرباز ، در نقطه ی صفر مرزی ، برای حراست از مرز ، اما تنها کاری که نمی کنند حراست است ، سوژه ای تکراری است که بارها دست مایه نویسندگان مختلفی شده است . حال اگر این سوژه را با سوژه فیلمی چون ” گاو ” داریوش مهرجویی ( البته با توجه به این نکته که گویا نویسنده اصل موضوع را درک نکرده ) ترکیب کنیم ، حاصل آن می شود نمایش ” گاومیش ” .

نمایشنامه ایرادات محتوایی بسیاری دارد . از اینکه نویسنده جنگ و اهمیت دفاع را نفهمیده تا آنکه فیلم ” گاو ” را هم به درستی درک نکرده و نفهمیده که مهرجویی مفهوم الیناسیون را مطرح و نقد می کند نه اینکه آن را در مقایسه با موضوعی چون جنگ ، کنار هم قرار دهد و در نهایت نجات جان یک گاومیش را مهم تر از جان کسانی بداند که در جبهه های جنگ جان خود را برای کشورشان در خطر انداخته اند .

 سوژه ی اثر را هم که کنار بگذاریم ، نمایش در کارگردانی هم ضعف های بسیاری دارد . ریتم کار آنقدر کند و خسته کننده است که حتی شوخی های بی مزه ای هم که در آن گنجانده شده ، نمی تواند اندکی فضا را عوض کند و در نیم ساعت آخر کار ، مخاطب تنها آرزو می کند که هر چه زودتر نمایش به پایان برسد .

بازی ها هم چنگی به دل نمی زنند . از این ۳ سرباز ، یکی کرد است ، یکی یزدی و دیگری تهرانی . اگر سرباز تهرانی را کنار بگذاریم ، چرا که لازم نبود لهجه ی خاصی را تقلید کند ، دو بازیگر دیگر به طرز غیرقابل قبول و گاها خنده داری لهجه های کردی و یزدی را تقلید می کردند . لهجه داشتن پرسوناژها هیچ کمکی به شخصیت سازی آن ها نمی کند و همچنان آن ها را در حد تیپ باقی می گذارد و یا صحبت از نامزد سرباز یزدی به همین شکل ، هیچ تاثیری در شخصیت سازی این پرسوناژ ایفا نمی کند . با پوشیدن یک شلوار کردی که پرسوناژی کرد نمی شود یا برای سرباز تهرانی ، با انداختن دستمال به دور گردنش تنها یک تیپ از لات سر چهارراه نشان داده می شود و شخصیت پردازی ای صورت نمی گیرد . پرسوناژ استوار هم که معلوم نیست یک مافوق سخت گیر است که زیردستانش از او حساب می برند یا آنکه فردی است که به ریشش می خندند ، و در نهایت متحول شدن او و بسیج کردن همه برای نجات ” گاومیش ” عزیز بسیار تصنعی و لوس از کار در آمده است .

مهم تر از همه ی این ها سوال های متعدد بی پاسخی است که باقی می ماند : آیا کارگردان قصد داشته نمایشی ضد جنگ را به روی صحنه ببرد ؟! اگر قصدش این بوده در عمل نتوانسته موفق عمل کند و به جای متاثر کردن مخاطب حتی گاهی موجب خنده ی او می شود . سوال نگارنده از کارگردان اثر این است که آیا دفاع از خاک و سرزمین عمل بدی است ؟! چرا که پرسوناژ  ” هیچوم ” به سربازها می گوید شما هم آدمکش هستید ! اگر سربازها برای حفاظت و دیده بانی در آن نقطه قرار دارند ، پس چرا همین کار را هم به درستی انجام نمی دهند  ؟! و در نهایت اینکه در نقطه ی صفر مرزی که جان انسان ها به ثانیه ای بند است و دیگر کسی به چیزی تعلق خاطر ندارد و تنها مسئله ی مهم حفاظت از خاک و سرزمین است ، چگونه حفظ جان یک گاومیش می تواند آنقدر مهم باشد ؟!

 و مخلص کلام اینکه” گاومیش ” نه در انتخاب سوژه به درستی عمل کرده است ، نه در انتخاب فرم . نه کارگردانی قابل قبولی دارد ، نه بازی های دلچسب . تنها ترکیب چند موضوع تکرای است بدون آنکه سوژه آن درک شده باشد . همین و بس .

فرهاد ابراهیمی والا – تئاتر فستیوال

۹ نظر ثبت شده است .

  1. لیلا گفت:

    به نظرم کار خوبی بود و حداقل تونست من رو تا انتهای نمایش تو سالن نگه داره! تنها مشکل بلد از نظر من این بود خیلی از اتفقات نیمه کار میموند مثلا اعصبانیت کرد و ولی حتما توصیه میکنم ببینید خوب بود

  2. H. Barani گفت:

    Be nazaram naqde qeir monsefanei bud. Hame ye chiz hayi ke goftid dorost vali enqadr bold va shdid nabud.

  3. پسرک گفت:

    درمورد بحث پرسوناژ ها بسیار با نویسنده موافقم. صرف لباس و لهجه کارگردان فقط تونسته بود تیپ بسازه.

  4. ک. د گفت:

    اصلن لذت بخش نبود. آخه گاو مهرجویی رو چه به نقطه صفر مرزی. چندتا مفهوم پرت رو وارد داستان کرده بود. مسخره.

  5. Black گفت:

    Namayesh khaste konnande, bi maghum va bi mohtavayi bud ke besyar az didanesh pashimanam.

  6. مقامی گفت:

    واقعا غیر قابل درک است که کارگردان های جوان اصرار به سوژه های ثقیل و مفاهیم پیچیده دارند. آن هم مفاهیمی که درک آن حتی برای مخاطب عادی تاتر هم مشکل است.
    کار هر مرد نیست خرمن کوفتن…

  7. صابر گفت:

    با این یادداشتتون جلوی هزینه ی بیخودی توسط من رو گرفتید. مرسی D:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *