مطلب زیر از سری نوشته های شما مخاطبین عزیز است و انتشار آن الزاما مبنی بر تایید تئاتر فستیوال نمی باشد . همچنین خوانندگان می توانند هر گونه یادداشتی در تائید یا تکذیب این مطلب را به تئاتر فستیوال ارسال نمایند تا در بخش “یادداشت های شما” انتشار داده شود.
محسن وصال طلب – “آسمان روزهای ابری” ۸ بهمن ساعت ۱۶ و ۱۸ در تماشاخانه مهر حوزه هنری به روی صحنه رفت . تئاتری که با استقبال کم از سوی مخاطبان جشنواره بین المللی تئاتر فجر مواجه بود . اثر دو مرحله از زندگی یک خانواده شمالی در اوایل جنگ ایران و عراق و دهه نود را روایت می کند.
داستان اثر متشکل از چند خرده داستان است که به سرانجام نمی رسند و در پایان به یکدیگر پیوند نمی خورند بلکه یکی سبب رسیدن به دیگری می شود ، می توان گفت متن اثر در همان ایده اولیه باقی مانده و نویسنده به دور از طراحی داستان و پرداخت با اضافه کردن چند جریان موازی متن را پیش برده تا به مقصود برساند . جدای از پرداخت ضعیف ، جز در ابتدای نمایش شاهد دیالوگ ها و حوادثی نیستیم که باعث گره افکنی و ایجاد تعلیق در داستان گردد . عدم وجود روابط منطقی بین اجزای داستان منجر به عدم باورپذیری نمایش از سوی مخاطب می شود ، برای مثال دختر در اوایل جنگ به دنیا آمده ، هنگامی که داستان به مرحله تاریخی بعد وارد می شود باید با دختری حدودا ۳۰ ساله مواجه باشیم در حالی که نه تنها بازیگر نقش بلکه دیالوگ و اعمال وی نیز گواه از چنین سنی برای او ندارد.
طراحی صحنه خلاقانه ، جذاب و زیبا در عین حال غیر کاربردی و خسته کننده که با اصرار بر تغییر چند حجم مکعبی جلوی سن در هر صحنه همراه است ، نه تنها به انسجام اثر کمک نمی کند بلکه به مشوش بودن آن می انجامند و مخاطب شاهد تکراری یک نواخت و طراحی صحنه ای ثابت برای ۳۰ سال است.
بازی بازیگران و حرکت روی صحنه اغلب شامل میزانسن هایی غیرضروری و تکراری است ، که حذف آنها نه تنها لطمه ای به اثر نمی زند بلکه بهتر می شود ، در این باب پیشنهاد دیدن تئاتر “بهترین مامان این حوالی” کاری از “محمدرضا کوهستانی” و”مجید امیری”به عوامل تئاتر “آسمان روزهای ابری” خالی از لطف نخواهد بود. در هنگام ورود به مرحله زمانی دوم اثر شاهد گریم بازیگران روی صحنه همراه با پخش طولانی یک موسیقی دارای متن هستیم ، قسمتی که مخاطب را از جریان نمایش جدا می کند و شاهد استرس بازیگر در حین گریم سریع است ، گریمی که هیچ فایده ای در بر ندارد.
در کل می توان گفت نقش آفرینی در یک تئاتر با عنوان بازیگر نقش اول مرد ، کارگردان و طراح صحنه و لباس بسیار سخت است و باعث می شود شاهد اثری باشیم که نمایشنامه خوانی آن به مراتب موفق تر از اجرا خواهد بود.