نقدی بر ” در بارانداز ” به کارگردانی امیرکاوه آهنین جان
پر ازدحام ، شلوغ و پر سر و صدا .
پر از رنگ و مه و موسیقی ، اما بی کاربرد .
میزانسنی ضعیف ، بازیگرانی نا بلد و نمایشی خسته کننده .
علی رغم همه تبلیغات و تصاویر و چه و چه که خـــــــبر از نمـــــــایشی متـــــــفاوت و دیدنی می دادند ، ” در بارانداز ” یک کلیشه خسته کننده و سوژه زده بود و گریم های عجیب و غریب و طراحی لباس و صحنه خلاقانه و حرکات آکروباتیک و بهره بردن از نور و مه و موسیقی همراه با رقص ، هیچ کدام نه القاء کننده حمله دراکولاها به شهر بودند و نه ترسناک و نه حتی سرگرم کننده ؛ بلکه در مواقعی مضحک و خنده دار نیز بودند .
” در بارانداز ” نه فانتزی است ، نه ترسناک و دلهره آور است و نه معمایی و پلیسی است . بلکه ترکیبی است از عده زیادی بازیگر ِ تازه کار که به روی صحنه سرازیر می شوند ، آن هم بی هیچ نظم و یا حتی بی نظمی معنادار و فقط به سر و کله هم می کوبند و از ورزیدگی و قوای جسمانی و بدن های آماده خود ، تنها برای چند حرکت آکروباتیک بهره می جویند ؛ بی آنکه در خدمت نمایش باشند . دیالوگ هایشان را هم با صدایی آهسته که پاسخگوی سالنی با ابعاد سالن حافظ نیست ، بیان می کنند . به همراه تعدادی عکس در پس زمینه نمایش ، که در فضاسازی کمترین کاربرد را دارند و میزانسن هایی که تنها برای بهره بردن از تمام فضای سالن تعیین شده اند ، بی آنکه فضا ها را از هم جدا کنند و یا معنای خاصی را برای مخاطب ایجاد کنند و گاها حتی با روند نمایشنامه نیز تناقض دارند . مانند مسیرهای رفت و آمد ، طبقات برج ساعت ، عدم تغییر نور در فضاهای متفاوت و …
” در بارانداز ” حتی سرگرم کننده هم نیست ؛ شاید دقایق ابتدایی ِ نمایش ، به علت بهره بردن از گریم ها و لباس های غیر معمول و نور و موسیقی ، تماشاگر سرگرم شود ؛ اما در ادامه چون فضا سازی ِ درست صورت نمی گیرد ، شخصیت پردازی کامل نیست و داستان بسط نیافته است ، اکت ها و رنگ ها و چه و چه نمی توانند تماشاچی را به دیدن ادامه نمایش دلگرم کنند .
حال به همه اینها اضافه کنید جملات غلو شده و گل درشت قهرمان ِ ( یا مثلا قهرمان ) نمایش – که نمی دانیم چرا نصفه و نیمه خون آشام شده است – و مردم بدبخت شهر را که از ظلم و سیاهی و چه و چه می گویند و نویسنده و کارگردان در لا به لای این جملات ، متلک هایی ســــــیاسی را گنــــــجانده که نخ نما هستند و از متن نمایشنامه بیرون زده اند ، بنابراین آزاردهنده می شوند .
” در بارانداز ” از فقدان ریتم نیز رنج می برد . علی رقم همه فراز و فرودهای سمعی و بصری و علی رغم دیالوگ های پر تعداد ، نمایش هم در اجرا و هم در متن فاقد ریتم است . در واقع عناصر سمعی و بصری و حتی خط روایی داستان ، نه تنها فاقد هرگونه ریتم تکرار شونده منظم هستند ؛ بلکه فاقد انواع ریتم متضاد و متفاوت و نتیجتا ایجاد انرژی و پویایی در اثر می باشد و تماشاچی نمی تواند فریب صحنه شلوغ و پر از موسیقی و حرکات نمایشی را بخورد و آن را با ریتم اشتباه بگیرد .
در این نمایش ، عناصر بصری از یک آریتمی ِ بی نظم ِ معین رنج می برند . در واقع حتی اگر هدف کارگردان ایجاد آریتمی باشد ، باید این آریتمی پیرو یک نظـــــم معین باشـــــــــد . اما عـــــناصر بصــــــری در ” در بارانداز ” ، شلخته ، درهم و در واقع از چهارچوب اراده و کنترل صاحب اثر خارج هستند . کاربرد سایر عناصر نیز دچار همین فقدان ریتم هستند ؛ مانند نمایشنامه که گنگ ، بدون فراز و فرود و نقطه عطف و شخصیت پردازی است .
” در بارانداز ” با نگاهی امیدوارانه ، شاید چند سال بعد ، بعد از چند سال کسب تجربه توسط همه اعضـــــــاء گروه ، بتواند یک اثر موفق باشد ؛ اما امــــــروز خـــــــام است و کسل کننده و یک فرصت سوزی تمام عیار .
المیرا نداف – نویسنده مهمان
سلام خدمت مخاطبین عزیز
به علت بروزرسانی سایت در روز گذشته ، متاسفانه برخی از دیدگاه های شما مخاطبین عزیز حذف شده است . تئاتر فستیوال عادت ندارد نظر مخاطبان را چه مثبت باشد و چه منفی ، حذف کند و به این مسئله افتخار می کند .
از شما عزیزان تقاضا می شود در صورت تمایل مجددا دیدگاه خود را زیر مطلب مورد نظر بگذارید تا بتوانیم از دیدگاه شما بهرمند شویم .
از توجه شما همراهان همیشگی تئاتر فستیوال سپاس گزاریم .
man yek rob e avval mikhastam pa sham beram ama be ehteram e teatr moondam….sar gije gereftam !
kopon e in maham vase teatr didan soozondam!!!
pashimonam
امیرکاوه آهنین جان خیلی هنرمند با اخلاقیه . حرفه ای است
من کار رو دوست داشتم
اما خوشحالم که کار نقد شده حتی اینقدر تند
مطمئن هستم امیرکاوه هم خوشحاله
شما هم خسته نباشید گرچه نظر من با شما یکی نیست
kash sabr karde boodam chand sal baad poolam o kharje in namayesh mikardam
ha ha
نظرتون در مورد نمایش صد در صد قبول دارم.
اما مثل همیشه تند و تیز می نویسید .
خودم رو به جای صاحب اثر می ذارم دلم می شکنه .
البته رو نظر شما همیشه تصمیم به دیدن نمایش ها میرم
اما دکتر جان یک کم آرومتر
خسته نباشید
چترا که ریخت پایین خیلی حال کردم
همین !!!!
D:
خنده دار بود نه ترسناک
من مجبور شدم پسرم رو نبرم
اما الکی بود همش
من که می خوام برم ببینم ، نمی تونم از وسوسه ش بگذرم
گرچه شما همیشه درست گفتید در مورد نمایشا اما من می رم
قصه این نماش رو هر کی فهمید به ما هم بگه!!!!
بابا بگید می خواین برقصین و مایکل جکسن رو باز سازی کنید، خلاص.
اصلا هم ترسناک نبود .
ajab titr e khoobi…zadin too khal…merci
سلام
خسته نباشید
مچکرم از یادداشت دکتر نداف
الحق که حرف دل ما رو زدید چون دقیقا یک فرصت سوزی تمام عیار بود
بعد اصلا ما نفهمیدیم چرا باید این کار تو سالن حافظ اجرا شه ؟؟؟؟
چرا ؟ در حالیکه اصلا از اون فضا استفاده نمی شه
واقعا کاش لااقل ترسناک بود
انگار دوست داشت ترسناک باشه فقط همین ما که چیزی نمی دیدیم
شما ژانر وحشت می دونی چیه خانومه سارا ؟
میدونم.چیه که میگم دوست داشت ترسناک باشه در حالیکه نیسسسسسسست