یادداشتی بر ” روزهای بی باران ” به کارگردانی امین بهروزی به بهانه اجرایش در سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
” ژیب لینت ولت ” بر این باور است که جهانِ داستان از سه موقعیت راوی ، کنشگر و مخاطب تشکیل شده است. این تقسیم بندی، در اصل تضاد عملی میان کنشگر و راوی را نشان میدهد. ولت بنابر این گزاره، گونههای روایتی را در دو بخش ۱) روایت دنیای داستان ناهمسان ۲) روایت دنیای داستان همسان، تقسیم پذیر میکند. زمانی که راوی به عنوان کنشگر در جهانِ داستان ظاهر نشود با روایت دنیای داستان ناهمسان روبه رو هستیم و هنگامی که شخصیت دو نقشِ راوی و کنشگر را عهدهدار شود با روایت دنیای داستان همسان مواجهیم. شخصیت مهرداد (سجاد افشاریان) در نمایش روزهای بی باران همان راوی+کنشگر است. او کسی است که مرکز جهت گیری نگاه داستانی مخاطب در نمایش میباشد و مرز میان روایت و کنشگری را هدایت و کنترل میکند. در واقع او در قسمتهایی از نمایش، راوی اثری است که حتی زمانهم برایش سیال است و گویی در لحظهای در دشت فریاد میزند و لحظهی دیگر خانه، بیمارستان و … است و همزمان به موازی روایت، کشنگر نمایشنامه نیز بوده و دست به کنش متقابل و مستقیم با دیگر شخصیتهای نمایش میزند. مهرداد (سجاد افشاریان) پزشک است، پوریا (وحید آقاپور) و شبنم (نازنین احمدی) دوستان او، آوا (سوگل خلیق) نیز خواهرش میباشد. پوریا در سرش توموری دارد که اگر آنرا با جراحی خارج کند باعث از دست دادن حافظهاش خواهد شد و حفظ تومور نیز مرگش را میرساند. مهرداد قصد دارد به آنها این خبر را بدهد و زمانی که این کار را میکند پرسش اصلی نمایش شکل میگیرد:
تو حاضری زنده بمانی و هیچ چیزی از گذشته یاد نداشته باشی و یا حاضری که گذشته و خاطرات و عشقت را در خاطرت حفظ کنی اما به زودی مرگت فرا رسد. پرسشی که از هر دو سو، فرجام ناخوشایندی را همراه دارد.
البته خرده داستانهای دیگری همچون گم شدن باران، طلاق آوا و … نیز در کنار تعریف بالا نمایش را همراهی میکند اما حادثهی مرکزی و بحران نمایشنامه تومور پوریا میباشد که تمام شخصیتها به جز آوا درون آن نقش مستقیم ایفا میکنند. بخشهایی از نوشتار و اثر، هیجانات و اهمیت دادن به احساس و نوستالژیهایی فردی و یا مشترک این اشخاص بوده و یا اینکه کاملاً جملاتی شاعرانه و رمانتیک است که از دید نگارندهی این یادداشت میتوانست با ایجاز بیشتر محقق شود؛ چرا که جنسِ زبان شوخیها و لحظات کمیک اثر (به طور مثال: شوخی مسافرتِ خارج از کشورِ پوریا) وقتی در مجاورت غلیانهای احساسی و نوستالژیک ادبی قرار میگیرد، همنشینی هم قطاری را شکل نمیدهد و کمی دو رنگی بوجود میآورد.
بخش عمدهی نمایش در زبان شکل و تکامل یافته و ادا کردن کلام اصلیترین عملِ نمایش و بازیگران محسوب میشود. اساس میزانسنهای بازیگران، صحنه، نور، دکور بر سادهگرایی (مینیمالیسم) واقع شده است و بازیگران با ایستاییهای خوشریخت و مسلط، بدون تنش و لغزش روایت و دیالوگ را پیش میبرند. و در خلقِ لحظات پویای بازیگری درخشان هستند.
خالی بودن صحنه جدای از سبک سادهگرا، با ذهن در آستانهی فراموشی و فروپاشی پوریا که در آینده قرار است سفید و بیخاطره شود نیز قرابت و نزدیکی برقرار کرده است. با اینکه مشخص نمیشود مخاطب این روایت دقیقاً کیست (تماشاگران تئاتر، شخص غائب، تک گویی درونی و …) اما مهرداد یک قسمت که پرسش نمایش را میپرسد، از تماشگران جواب میگیرد و نور تماشاگران نیز روشن میشود اما به قطعیت نمیتوان اظهار داشت که مخاطب (خواننده) روایت تماشاگران تئاتر بوده اند، این تنها قسمتی است که این اتفاق رخ می دهد و نور تماشاگر میآید و سوالی پیش میآورد که این تعامل با مخاطب، آنهم به این محدودی (یک، دو پاسخ پرشتاب بله یا خیر) چه کمکی به پیشبرد نمایش میکند. مخاطب ذهنش خودآگاه بواسطه دیدن نمایش با این سوال درگیر شده و با عنصر همذات پنداری جواب سوال را داده است. پرسیدنِ مستقیم مهرداد از مخاطب، هم یک تاکید بیش از حد بر فهماندن اندیشه و پرسش نمایش بر مخاطب جلوه میکند و هم لحظهای گسستگی از نمایش را موجب میشود؛ زیرا که این اتفاق یکبار و گذرا رخ میدهد و به جزو وجودی و سنتِ این سبک تبدیل نمیگردد.
قابل ذکر است که در انتهای روایت، زمانیکه حادثه مرکزی مشخص و تمام شده، مهرداد در چندین جملهی کوتاه تکلیف تمام خرده داستانها را نیز به پایان میرساند. او بسیار سریع میگوید که قضیهی آوا در نهایت اینگونه شد، خودم آلمان هستم، دیگری مدتهاست در کافه تنها میشنید، آن یکی جور دیگر و غیره. ضرورت بیان سرگذشت همه چیز و خاتمه دادن به کلِ داستان باز هم با این شتاب با بیان نکردنش شاید حتی دقیقهای هم فاصله نداشته که از دید نگارنده، حق نمایشی مطلب در نبودِ این موضوع بهتر ادا میگشت. در پایان روزهای بی باران به نویسندگی و کارگردانی امین بهروزی، از تولیدات تازه تئاتر ایران/ مسابقه تئاتر ایران نمایشی دیدنی و متفاوت است.
پویا رئیسی – تئاتر فستیوال
واو ! ! !
کاش تئاترو میدیدم آقای افشاریان هم بوده
اجرای عمومش را اطلاع رسانی کنید