یادداشتی بر نمایش ” عشق لرزه ” به کارگردانی محسن حاج نوروزی
نمایش یک روایت ساده و دم دستی است از یک نمایشنامه پر پیچ و خم و پر تعلیق ، نمایشنامه ای مبتنی بر ساختار پیچیده روان و روح آدمی ، ولی آنچه ما بر صحنه می بینیم ساده است و تک خطی و بی هیچ تعلیق ، همه چیز به قولی مقوایی است .
شخصیت ها به زحمت تیپیکال هستند ، به زور رنگ و آرایش و لباس سعی در شخصیت پردازی شده است ، اما بسیار ناموفق است . زن ِ نماینده مجلس ، نه یک نماینده مجلس واقعی است ، نه یک زن شکست خورده در زندگی خانوادگی و نه حتی به قول مرد ، یک عفریته . هیچ چیز جز چند اکت ساده و لحن ِ به ظاهر خاص که سعی دارد شخصیت قالب ماجرا باشد ، اما هیچ نیست ، نه عاشق و نه متنفر . چرا که نه بازیگر بازی درستی ارائه می دهد و نه کارگردان توانسته است در مسیر دراماتیک کردن قصه و تبدیل آن به یک اثر صحنه ای ِ موفق ، کمکی به بازیگر کند و در نتیجه شخصیت پردازی نصفه و نیمه باقی مانده است .
چنانکه مرد را هم ما نمی توانیم بشناسیم ، کیست ؟ شغلش چیست ؟ اعتقادات و تفکراتش چیست ؟ از کجا می آید و به کجا می رود ؟ کی عاشق است و کی فارغ و کی متنفر ؟
زنان فاحشه نیز ، تیپیکال هستند و تصنعی و مضحک . نه بد هستند و نه خوب . اگر بد بوده اند و حالا خوب شده اند چرا روند این تغییر را نمی بینیم ؟ و بسیاری سوالاتی از این دست .
میزانسن ها نیز بی معنا هستند . در ها و خانه ها و اتاق ها و خیابان و باغ و کافه و چه و چه… درهم و بی معنا نمایانده می شوند و اجزای صحنه و دکور نیز کمکی به معنا دار شدن آنها نمی کند . درها و پنجره ها جا به جا می شوند . نور نیز بی معنا ترین کاربرد را در این نمایش دارد ، نه زمان را نشان می دهد و نه در جداسازی قسمت های مختلف صحنه کمکی می کند و در نتیجه نه در القای مکان جدید و ابعاد جدید موفق است و نه در معرفی پرسوناژها .
موسیقی نیز سفارشی است و گویا نوازنده ویولن باید در اجرا حضور می داشته است ، بدون هیچ کمکی به اجرا و بی هیچ شخصیت پردازی برای نوازنده و موسیقی اش . اگر موسیقی ضبط شده پخش می شد ، چه تفاوتی ایجاد می شد ؟
و در پایان اینکه من ، به عنوان یکی از مخاطبین این نمایش فقط و فقط از اریک امانوئل اشمیت تشکر می کنم و نمایشنامه اش ، که متاسفانه در این اجرای ضعیف چیزی به آن افزوده نشد که هیچ بلکه از کیفیت آن نیز کاسته شد ، ممنونم اشمیت !
المیرا نداف – نویسنده ی میهمان
قرار بود یه روز بریم این کارو ببینیم با دوستام که برنامه عوض شد
با ابن چیزی که اینجا خوندم ، خوب شد که نرفتیم . شانس باهامون بود
خخخخخخ
تیتر جالبی برای متن تان انتخاب کردید