آنچه تماشای یک تئاتر را برای مخاطب دلچسب تر می کند ، همزاد پنداری مخاطب با قصه است .
“خاموشی دریا” نوشته رضا گوران نیز با آن که از حال و هوای جنگ و سالهای اشغال فرانسه سخن می گوید ، اما حرفش برای مخاطب قابل درک است و مخاطب خود را به پرسوناژهای نمایش نزدیک می بیند .
داستان نمایش “خاموشی دریا” به زمان جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه به دست نازیها برمی گردد . نویسنده این نمایش توانسته آنچه را که میخواهد به خوبی بیان کند و به مخاطب خود انتقال دهد . او مفهوم مقاومت را با سکوت بازیگرانش به نمایش می گذارد .
تماشای نمایش “خاموشی دریا” همانند شنیدن قطعه ای حزن انگیز در کنسرت موسیقی کلاسیک می ماند و همان طور که تو را تحت تاثیر خود قرار می دهد و در حال و هوای موسیقی غرق می کند ، چنان بر دلت می نشیند که از زمان اجرا غافل می شوی و دوست داری ساعت ها ثابت بمانند .
در این نمایش نیز آنچه بیش از هر چیز احساس می شود ، شنیدن سکوت تلخ و گزنده پرسوناژ های نمایش است که چون از اعتراض ناشی می شود برای مخاطب یادآور مقاومت و بسیار قابل درک است .
نویسنده “خاموشی دریا” سکوت سنگین و دیوانه وار دو پرسوناژ نمایش را چنان با ظرافت و فکر شده خلق کرده است که مخاطب تا پایان نمایش از سکوت آن ها نه تنها خسته نمی شود بلکه به فکر فرو می رود و خود را جای پرسوناژ های نمایش در موقعیت قرار می دهد . سکوت در اینجا نوعی اعتراض است. اعتراض کسانی که نمیتوانند کاری جز سکوت انجام دهند .
“خاموشی دریا” علاوه بر متنی قوی و تاثیرگذار ، طراحی صحنه ای کاربردی و مرتبط با مضمون نمایش دارد . در طراحی صحنه این نمایش ما یک میز بزرگ را روی صحنه می بینیم که تمامی اتفاقات نمایش روی آن رخ می دهد . میز به عنوان آکسسوار این نمایش نمادی از ایستایی است به گونه ای که پرسوناژها روبروی یکدیگر بر سر میز می نشینند و سکوت آن ها قاطعیتشان را بیشتر از هر فضای دیگری به مخاطب القا می کند . نور صحنه نمایش نیز اغلب کم است و به صورتی طراحی شده است که فقط در صحنه های کوتاهی از نمایش نور به صورت موضعی بر پرسوناژ ها می تابد ، گویی هدف کارگردان تنها خلق موقعیت قصه و فضای سنگینی است که در صحنه حکم فرما است . کارگردان همچنین در استفاده از رنگ های صحنه نیز تماما از رنگ های کدر و خاکستری استفاده کرده است و این انتخاب کاملا به توصیف سوژه و موقعیت نمایش کمک شایانی کرده است .
در “خاموشی دریا” شهرام حقیقت دوست شخصیت اصلی این نمایش را برعهده دارد ، او افسری نازی است و تنها پرسوناژ این نمایش است که مقابل دو پرسوناژ دیگر قرار دارد و دیالوگ می گوید . دیالوگ هایی یک طرفه که پاسخش همیشه سکوت است .
این افسر آلمانی مدام حرف میزند ، خاطره میگوید، نظریاتش را دربارۀ مسائل مختلف بیان می کند تا جلب نظر کند و بلکه بتواند مخاطبانش را به حرف بیاورد ولی موفق نمی شود .
شهرام حقیقت دوست در این نمایش نیز همانند دیگر اجراهای تئاتری که از او دیده ایم ، موفق عمل می کند ، این پرسوناژ با مونولوگ گویی هایش در لحظه هایی از نمایش چنان درست اوج می گیرد . به موقع اشک می ریزد و به اندازه می خندد که مخاطب خود را تحت تاثیر قرار می دهد به طوری که در حین اجرا با تشویق آنان مواجه می شود .
تمامی این ویژگی های مثبت “خاموشی دریا” حاصل طراحی و کارگردانی برجسته و هنرمندانه نیما دهقان است که این نمایش را به اثری قابل دیدن تبدیل کرده است که پس از سال ها که از اجرای اولیه آن می گذرد همچنان مخاطبان مشتاق تماشای این نمایش هستند و از آن لذت می برند .
در پایان “خاموشی دریا” را می توان اثری دانست که توانسته با بهرهگیری از تمامی ظرفیتهای نمایشی ، به لایههای زیرین و عمیق اجتماعی اشاره کند و سوژه خود را با فرمی درست و خلاقانه به مخاطب منتقل نماید . شاید دلیل این موفقیت را بتوان این طور عنوان کرد که ”خاموشی دریا ” برای آنان که به تماشایش نشسته اند ، علاوه بر قصه گویی قوی ، در پایان با صحنه ای تماما خاکستری و سکوتی سهمگین ، که در هفتاد دقیقه نمایش با مخاطب همراه است ، با پایان بندی درست و قاب زیبا نمایش را به پایان می رساند ، پرده پایانی نمایش آسمانی پرستاره است که گویی دریای خروشان نیز می تواند به آرامش برسد ، این پایان بندی برای سال ها در ذهن مخاطب ماندگار می شود ، مانند یک تابلوی تقاشی ناب .
شیما میرعبداللهی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال
از نیما دهقان نمایش دیگه ای هم دیدم. کلا کارشو بلده. این نمایشش هم خوب بود
بازی شهرام حقیقت دوست واقعا دیدنی بود. شاهکار. بازیگران دیگه هم با اینکه دیالوگ نداشتن ولی خیلی خوب بودن. لذت بردم