نقدی بر نمایش "تنها خرچنگ خانگی لای ملافه ها خانه می کند اتللو" به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی به بهانه اجرا در سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر؛

این ” اتللو”یِ جنوبیِ خلاق


تئاتر فستیوال

همین ابتدا بگویم که نام نمایش را اصلا دوست ندارم و فارغ از معانی و مفاهیمی که احتمالا به همراه دارد ( که من آن ها را نمی فهمم ) در انتخاب کلمات نیز به نظر من ، بی سلیقگی رخ داده است.

اما این نام بد و یا عدم آمادگی صد در صدی گروه برای اجرا که گویی یک هفته بیشتر باید تمرین می کردند، باعث نشد که تماشای “تنها خرچنگ خانگی …” را دوست نداشته باشم و از نگاه جالب نویسنده و خلاقیت جذاب کارگردان در اجرا لذت نبرم.

متن نمایشنامه با نگاهی به نمایشنامه ” اتللو” شکسپیر نوشته شده است. اسکلت نمایشنامه شکسپیر حفظ شده است و با پی رنگی از مشکلات امروز مردم جنوب (مسائل مربوط به قاچاق و …) و یک قصه اصلی عاشقانه ، به خوبی ما را با خود همراه می کند.

اولین چیزی که در بدو ورود به سالن نمایش جلب توجه می کند، دکور خلاقانه نمایش است که به مرور و در طی نمایش نیز این خلاقانه بودن را اثبات می کند. دکوری که بسیار کاربردی است و همزمان که کل صحنه نمایش (سن) را تشکیل می دهد، دریا هم هست، خانه هم هست، کوچه هم هست، پشت بام هم هست، جزیره هم هست و … . یک ایده جذاب و کاربردی که به ریتم نمایش نیز بسیار کمک می کند و چشم مخاطب را لحظه به لحظه علی رغم ثابت ماندن دکور و صحنه ، با تصاویر جدیدی روبرو می کند و این امتیاز زیادی است برای این نمایش، امتیازی که با بهره جستن از یک طراحی نور خوب ، کامل شده است.

در گام بعدی و امتیاز بعدی نمایش پشت کوهی طراحی لباس است. ویژگی بارز این طراحی لباس استفاده از المان های پوشش جنوبی است که به شکلی استفاده شده اند که با شخصیت ها و فضای نمایشنامه شکسپیر نیز همخوانی دارد و تو گویی همزمان هر دو فضا را تجربه می کنی و این از شیرینی های این اثر نمایشی است.

موسیقی نیز جنوبی است و زنده اجرا می شود و نوازنده ها نیز بخشی از نمایش هستند و در فضاسازی بسیار به کمک کارگردان آمده اند و در همراه کردن مخاطب با قصه نیز بسیار کارآمد عمل می کند .

نکته جالب دیگر در این نمایش ابراهیم پشت کوهی، شکسته شدن چند باره دیوار چهارم توسط بازیگر نقش اتللو ( کارگردان در نقش راوی ) و یک بار توسط بازیگر نقش نهنگ (اصغر همت) و یکی دو بار توسط گروه موسیقی. این شکسته شدن دیوار چهارم و صحبت کردن این پرسوناژها با تماشاچی که از بدو شروع نمایش توسط کارگردان شروع می شود از ویژگی های بارز نمایش پشت کوهی است که به ما یادآوری می کند که در حال تماشای یک “نمایش” هستیم که تنها بخشی از حقیقت است، در ایجاد ریتم مناسب در نمایش بسیار مفید است و علی رغم اسکلت شکسپیری اثر، پوسته ای اپیک وار ایجاد می کند که در القاء پیام اثر به مخاطب بسیار کارآمد است.

“تنها خرچنگ خانگی …” برای اجرا نیاز به یک سالن بزرگ تر داشت تا دکور و بازیگران به راحتی در آن جای گیرند و این گونه احتمالا از اشتباهات بازیگران در مواجهه با هم و با دکور کاسته می شد و البته نیازمند تجدید نظری جزئی در نحوه روایت قصه است تا تماشاچی جزئیات قصه را بهتر درک کند، پرسوناژ ها و شخصیت آن ها را بشناسد و این گونه بهتر درک کند که دقیقا چه اتفاقی در قصه رخ داده است.

“تنها خرچنگ خانگی …” را علی رغم نظر برخی از تماشاچیان و همکارانم دوست داشتم و معتقدم که باید برخی اهالی تئاتر حلقه اطراف خود را باز کنند و یا بزرگ تر کنند، نه آنکه نوآوری اگر از اطرافیان آن ها باشد ، “هنر” است و اگر از خارج آن حلقه باشد، فضاحت! کاش یاد بگیریم اثر هنری را مستقل از مسائل فرامتنی نقد کنیم ، کاش.

المیرا نداف- نویسنده میهمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *