فارغ از اینکه نمایش “ انتری که لوطیش مرد “ راجع به چه جیزی می خواهد حرف بزند و کدام مفاهیم انسانی و ضد انسانی را مطرح می کند و یا نمی کند ، ما با پدیده ای رو به رو هستیم که عنوان نمایش را به یدک می کشد ؛ نمایشی که بی شک باید نمایشنامه ای داشته باشد .
“ انتری که لوطیش مرد “ بی شک همه را به یاد داستان صادق چوبک با همین نام می اندازد و حال از نویسنده و کارگردان نمایش ، که اثرش را برگرفته از این داستان می داند ، باید پرسید که برای تبدیل این داستان به نمایشنامه و شکل دادن این نمایش چه کار کرده است ؟! آیا فقط و فقط کتاب داستان را جلویش گذاشته ، راوی را به اول شخص تبدیل کرده و اندکی از داستان را حذف کرده و این اثر را نمایشنامه نامیده است ؟!
آیا از اساس این داستان که بیشتر روایت گر کلیاتی است و قصه شکل نگرفته پایان می یابد ، قابلیت نمایش نامه شدن را دارد ؟!
چرا باید با تغییر مدیوم ها به اصل اثر ضربه زد و اثری را ارائه داد که دیگر نه داستان است ، نه نمایشنامه و نه تبدیل به نمایش شده است ؟!
یعنی سه مرحله عقب است ، نه نمایش خوبی اجرا کرده ، نه نمایشنامه ی خوبی داشته و حتی به اصل اثر که داستان است ضربه زده است .
چرا در تبدیل شدن به نمایش هم نا موفق است ؟
چون مخاطب از اولین صحنه چیزی را می بیند و مفهومی را درک می کند که بعد از گذشت ۴۵ دقیقه هم قرار است همان مفهوم را درک کند . همه چیز را ، ساده و بدون کوچکترین تعلیق و پی رنگ و خرده پی رنگی . چنانکه کارگردان در نحوه اجرا و میزانسن ها و اکت های بازیگر ، خرده تعلیق هایی را هم که می توانست ایجاد کند از مخاطب خود دریغ می کند . چنانکه میمون هنوز طعم آزادی را نچشیده و از آن کیفور نشده، با اکت های غلط ، اعلام می کند که قرار است به زودی در بند بودن را به آزادی ترجیح دهد . و این تمام نمایش است ! در نتیجه تا انتها برای تماشاگر هیچ چیز دیگری باقی نمی ماند جز مونولوگ هایی که پشت سر هم و بی وقفه گفته می شود و نتیجه ای به بار نمی آورد.
طراحی صحنه خوب ، گریم جالب و بازی بازیگر در ابتدای نمایش می تواند برای چند دقیقه ای تماشاگر را سرگرم کند و جذب نمایش بشود ، اما بعد از گذشت این چند دقیقه تماشاگر چیزی فراتر از این می خواهد ، اتفاقی که به هیچ وجه حاصل نمی شود .
حال بماند که بازیگر در اکثر مواقع راکوردهای خود را فراموش می کند و چون نمایش هیچ چیز دیگری نداشت ، این ضعف ها شدیدا به چشم می آمد و باعث آزار می شد .
“ انتری که لوطیش مرد “ یک تجربه است ، یک تجربه ی نا موفق که البته هیچ منطقی برای امتحان این تجربه وجود ندارد ، تجربه ای که از همان ابتدا به ساکن ، که بحث نمایشنامه مطرح می شود ، محکوم به شکست است .
آرزو شفق – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال
مــیسی که هـــستین
بــــــیگ پیـــــــشنهاد نـــــــمی شود
من اولین بار بود که تئاتر دیدم و خوشم اومد . الان که این متن و نظرات رو خوندم فهمیدم که هیچی از نمایش نفهمیدم
:دی
تو تئاتر مثل سینما پروانه نمایش نداریم ؟؟؟؟ چجوری این کارا اصلن اجازه ی اجرا می گیرنجای سواله !؟
یک تجربه ی نا موفق که البته هیچ منطقی برای امتحان این تجربه وجود ندارد !!! آره دیگه وقتی متن بد انتخاب کنی انتظار داری چی ازش در بیاد خب !
chi fekr mikonan ba khodeshun ke mian kar mibaran ru sahne …. kheili etemad be saghf mikhad !
جاهای دیگه هم دیدم که راجب این کار بد گفتن ! متاسفم واقعا
وااا یعنی چی ؟! اینکه نشد تئاتر … عجب دوره زمونه ای شده هااا