تکرار ، تکرار ، تکراری سرسام آور که تنها مخاطب را به خواب و دلزدگی از آنچه روی صحنه در حال وقوع است ، وا می دارد تا اینکه بخواهد او را مشتاق دیدن ادامه ماجرا کند . تنها چیزی که در طول اجرا دستگیر تماشاگر می شود این است که مادر خانواده توسط سربازهای دشمن به اسارت گرفته شده و البته چند چیز کوچک دیگر که برای دریافتن قصه نمایش به مخاطب کمکی نمی کند . و اگر می خواهید بفهمید که سه پرسوناژ نمایش مدام در حال صحبت از چه چیزی هستند و ماجرا از چه قرار است باید تا ۱۰ دقیقه پایانی نمایش صبر کنید . آن وقت است که سخنرانی کارگردان که بازیگر نمایش هم هست ، شروع می شود و برای ما می گوید که داستان از چه قرار است .
متاسفانه نویسنده اثر که همان کارگردان و بازیگر نمایش نیز هست ، دچار اشتباه محاسباتی شده و تعلیق و گره در داستان را با ندادن اطلاعات به مخاطب تا دقیقه ۷۰ اشتباه گرفته است . دست آخر هم به مخاطب می گوید – نه اینکه به نمایش در آورد – که بر پرسوناژها چه گذشته است و آن وقت است که می فهمیم که قرار بود بخشی از فیلم “لاتاری” را البته با کمی شاخ و برگ اضافی روی صحنه ببینیم !
قصه گفتن ، نه فقط در قالب کلاسیک ، بلکه به هر روش مدرنی هم اگر قصه گفتن ملاک باشد ، دارای شاخصه هایی است که مهم ترین آن ها این است که مخاطب را تا آخرین لحظه با خود همراه کند و او را کنجکاو کند که بعدش چه می شود ، نه اینکه باعث شود صدای خر و پف بغل دستی ات را در حین اجرا بشنوی !
متاسفانه در “تانگوی شیطان” چون شخصیت پردازی درستی برای پرسوناژها صورت نمی گیرد و به درستی به مخاطب معرفی نمی شوند و البته قصه ای روایت نمی شود ، نیاز است که صاحب اثر به نمایش سنجاق شود تا بتواند برای مخاطب توضیح دهد که قصد بیان چه موضوعاتی را داشته است .
در طراحی صحنه نیر این تکرار بیهوده به چشم می خورد . دکور متشکل از جعبه هایی شبیه جعبه های میوه است که مدام توسط پرسوناژها در حال جابه جایی از نقطه ای به نقطه ی دیگر است . گرچه کارگردان تلاش می کند از تمامی فضای صحنه استفاده کند و جایی را بی مصرف نگذارد ، اما چون معنا و مفهومی را از این تغییر مکان ارائه نمی دهد ، باز هم تنها همان بیهودگی به چشم می خورد .
استفاده از جعبه برای طراحی صحنه ، انتخاب درستی بود (چون محلی که مادر توسط سربازهای دشمن به اسارت گرفته می شود ، انباری پر از جعبه بود) اما این انتخاب درست در صورتی می توانست کاربردی بهینه داشته باشد که از آن برای فضاسازی و خلق مکان های مختلف نیز استفاده می شد .
در مورد بازی ها می توان گفت اولا انتخاب بازیگر پدر یا لااقل گریم او تناسبی با دو بازیگر دیگر که نقش دختران او را بازی می کردند ، نداشت . هیچکدام از بازی ها هم قوی و تاثیرگذار نیستند و نمی توانند تاثیری بر مخاطب بگذارند .
در مجموع می توان گفت “تانگوی شیطان” نمایشی ضعیف است که نمی تواند قصه بگوید و مخاطب خود را سرگرم کند و حتی نمی تواند فاجعه ای را که قصد بیانش را دارد ، به تصویر بکشد و مخاطب را منقلب کند و تنها با تکرار و تکرار ، مخاطب را دلزده و خسته می کند .
فرهاد ابراهیمی والا – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال
دروغ و اراجیف نوشتید…اصلا نمایش رو ندیدین!حتی بروشور کار رو هم از اینترنت کپی کردین که مال اجرای عموم هست!(اجرای جشنواره بروشور اختصاصی داشه که بین مخاطبان پخش شد.)متاسفیم برای نگارنده بی سواد و نادان این سطور،و اینکه سایت کذایی شما به رسمیت شناخته شده نیست.حتما چون با خبرنگار و سایت بی خودتون مصاحبه نکردن عقده ای شدین.محض اطلاع شما بی خبران؛کاری که در بخش بین الملل هست،و از بین ۶۴ نمایش منتخب از ۳۴ جشنواره استانی کشور ،نمایش برتر شده(حتما از دبیرخانه فجر پی گیر باشین تا بفهمین)،که نیاز به چرندیات و مزخرفات منتقد معمول الحالتون نداره.ابتدا درباره افراد و نمایش ها کمی تحقیق و سواد به دست بیارین ، بعد عقده گشایی کنید.برین مطالعه کنید،اخلاقیات رو با عقده های شخصی قاطی نکنید تا شاید چیزی از تئاتر بفهمید.اگه که نه،پس واسه خودتون خوش باشین.