“غم نومه وطن و تن” که برگرفته از نمایشنامه “یک تن و یک وطن” نیما نادری است، داستانی فولکلور را بیان می کند که همانا تقابل میان ظالم و مظلوم است. روایت داستان به گونه ای است که به مرور اتفاق اصلی داستان مشخص می شود و در نقطه ای که همه چیز روشن شده و مخاطب منتظر به سرانجام رسیدن داستان است، نمایش به پایان می رسد و مخاطب را هاج و واج می گذارد.
پرسوناژ اصلی نمایش در تمام طول داستان به دنبال حقیقتی می گردد که سال ها برای آن زجر کشیده است و مخاطب انتظار ندارد در نقطه ی اوج داستان همه چیز تمام شود و پرده برافتد چرا که اگر بخواهیم به ماجرا دقیق شویم باز هم سرنوشت فرنگیس (زن سلمون، شخصیت اصلی داستان) ناشناخته می ماند چرا که بالاخره نمی فهمیم او زنده است یا نه و با چنین پایانی سلمون داستان به یک فرد منفعلِ بزدل تبدیل می شود که به دنبال هیچ بوده است.
اما در مورد سایر عناصر نمایش نظیر طراحی صحنه، بازی ها، طراحی لباس و … باید گفت بازی ها در حد قابل قبولی ارائه شده بودند و بازیگران توانسته بودند از پس وظیفه ای که بر عهده ی آن ها بود، برآیند. طراحی لباس نیز با فضای کلی نمایش هم خوانی دارد اما در طراحی صحنه و میزانسن ایراداتی وجود دارد و به نظر می رسد مشکل اصلی به این خاطر است که کارگردان وسط سالن نشسته و به بازیگران میزانسن داده است.
به طور مثال در صحنه آینه هایی قدی می بینیم که قرار است تصویر بازیگری که نقش فرنگیس را بر عهده دارد و خیال گونه است، در آن منعکس شود. اگر به عنوان مخاطب، وسط سالن نشسته باشید در حداقل ۳ آینه می توانید به راحتی تصویر بازیگر را ببینید ولی اگر در گوشه های سالن نشسته باشید چند تصویر نصفه و نیمه برای شما در آینه نقش می بندد. در کنار این ها اضافه کنید یک چوب لباسی را که جلوی بازیگری که قرار است تصویرش در آینه قرار بگیرد، وجود دارد که گویا قرار بوده بازیگر را ماسکه کند تا تنها تصویرش در آینه جلب توجه کند اما برای فردی که در گوشه سالن قسمت سمت راست نشسته باشد، این چوب لباسی در حکم یک اکسسوار اضافی عمل می کند که مخاطب دلش می خواست آن را جابه جا کند و در گوشه ای از صحنه قرار دهد که مزاحم قاب بندی او نشود.
اگر توجه به میزانسن که یکی از اساسی ترین عناصر در طراحی تئاتر می باشد را در کنار عدم پایان بندی درست و محکم قرار بدهیم، “غم نومه وطن و تن” را می توان نمایشی متوسط دانست که کارگردان با اندکی توجه بیشتر به این نکات می توانست خود را از متوسط بودن فراتر ببرد.
با توجه به اینکه “غم نومه وطن و تن” اولین اثری است که توسط جواد خاکسار کارگردانی شده است، باید به این نکته توجه داشت که او در کنار کارگردانی دستی در نوشتن نیز دارد. چرا که به عنوان نویسنده اثر، در نمایش شاهد دیالوگ هایی نظم گونه هستیم که از ذوق ادبی او خبر می دهد. با در کنار هم قرار گرفتن این دو مولفه، شاید بتوان امید داشت که در آثار بعدی اش اثری قرص و محکم از او روی صحنه دید که در انتها رضایت مخاطب را در پی داشته باشد.
نسترن داوودی- دپارتمان نقد تئاتر فستیوال