یادداشتی بر نمایش ” فین به روایت جن جین ” به کارگردانی ابوالفضل حاجی علیخانی
به بهانه اجرایش در سی و چهارمین جشنواره تئاتر فجر
در چهارمین روز از جشنواره تئاتر فجر، نمایش «حکایت فین به روایت جن جین» در بخش «به علاوه تئاتر فجر» و در تماشاخانه باران به روی صحنه رفت.
نویسنده و کارگردان این اثر نمایشی «حاجی علی خانی» تمام تلاشش را کرده بود تا اثری کاملاً ایرانی ارائه بدهد، یعنی چه در فرم روایی و چه در فرم اجرایی اثر نمایانگر سنتهای تئاتر ایرانی است. «حکایت فین به روایت جن جین» روایتگر قتل امیرکبیرخان، صدراعظم ایرانی از زاویه نگاه یک جنی به نام «جین» است. جنی که ۳۵۰ سال دارد و سالها پیشتر در حمام زاده شده است و از وقتی که امیرکبیر زاده میشود تا لحظه مرگ تراژیکش را به چشم دیده است؛ یا به عبارتی او همزاد امیرکبیر بوده است. ما در این نمایش شاهدلحظاتی از زندگی قائم مقام یا همان آشپززادهای هستیم که به صدراعظمی رسیده است و از طرف مادر شاه و رجالهها و با همکاری زنان حرمسرا تحت توطئه و قتل واقع میشود.
«حکایت فین به روایت جن جین» بصورت بازی در بازی اجرا میشود و داستان آن تلفیقی است از رئالیسم و سوءرئالیسم؛ چنانچه در طراحی صحنه سعی شده است رئال عمل شود و فضاسازی حمام فین را القا کند که بعد از سالها اکنون هدایت به همراه برادرش عنایت و شاگرد دلاک ارمنیشان آنجا را اداره میکنند. اما در همین حمام خانواده جنی بر آنها ظاهر میشود که ترکیبی از سه برادر و یک خواهر کوچکترشان هستند که هرکدام چندین صد سال عمر کردهاند و علایق و مشاغل خود را دارند و جین بین آنها تنها کسی است که ماجرای قتل رویداده در حمام را بهتر از هر کسی میداند. بعد از کشمکشهای بین خانواده جنها با نگهبان هدایت و دیگران، گروه تصمیم به مجلسخوانیهایی از حادثه قتل امیرکبیر میگیرند: مجلس آشپزخانهای که محمد تقی در آن بزرگ شده بود و مجلس مکتبخانه و در ادامه مجالس حرمسرا و توطئه و قتل امیر کبیر….
برخورد سنت و مدرنیته دوره قاجار را از نظر ایجاد جریانات روشنفکری زمانهاش و برخورد با اروپا به عنوان «دیگریِ مطلوب» حائز اهمیت ساخته بود، بخصوص اواخر دوره قریب به پنجاه سالگی پادشاهی ناصرالدین شاه که همزمان بوده است با ورود عکاسی و روزنامه و چاپ و دارالفنون و عناصر روشنفکری دیگر. یکی از نبوغآمیزترین و فرزانهترین افرادی که درست در نقطه تلاقی سنت و مدرنیته ایستاده است محمد تقی خان بود که با مدرنیته غربی در راستای ترقی و پیشرفت ایران مواجه شده بود و نقش مهمی را در این راه ایفا کرد. لیکن او به حیلت مهدعلیاء (مادر ناصرالدین شاه) و زنان حرمسرا و بزرگان و رجال مملکت به قتل میرسد. نظام سنتی، جزماندیشی و تحجر فکری از یک طرف و از طرفی دیگر عیشبازیهای و بیخبریهای پادشاه، امیر کبیر را به کشتن میدهند. مهداولیاء با همراهی زنان حرمسرا مجلسی ترتیب میدهد که طی آن زنان شواهد دروغینی مبنی بر خیانت امیر کبیر نسبت به شاه و رابطهاش با دول دیگر میآورند و شاه را وادار به امضای سند قتل قائم مقامش میسازند. حساسیت دوره قاجار بخاطر تقابل سنت و مدرنیته است که انصافاً ناصرالدین شاه کسی است که اگرچه در سیاست بهقدر کافی لایق نبود اما بخاطر علاقهاش به هنر، بویژه در عرصه عکاسی و نقاشی تحولی ستودنی به یادگار گذاشته است.
اما در این نمایش، به نظر میرسد که نویسنده تلاش کرده است به جای نشاندادن عنصرهای اجتماعی و زندگی عامیون و تاکید روی تقابل سنت و مدرنیته دوره قاجار، بیشتر به روابط درباری و مجالس مربوط به درون دربار بپردازد؛ آن هم از یک زاویه نگاه فانتزی ( فانتاستیک ) و رویاگونه که توسط یک خانواده چندصد ساله از جنها حکایت میشود. انتخاب جن به عنوان راوی که در باور عام و سنتی ایرانی رابطهای دیرینه با حمام –مکان قتل امیرکبیر- دارد این اثر را به عنوان یک نمایش کاملاً ایرانی و قابل قبول جلوه میدهد. شیوه اجرایی اثر تلفیقی از شیوههای اجرایی تخت حوضی، پرده خوانی و حتی تعزیهخوانیست و میتوان گفت کارگردان به خوبی توانسته است از عهده هدایت بازیگران پر تعدادش برآید . میزانسنهای دقیقی که ترکیببندیهای اغلب قرینهای دارند و تعامل و ارتباط بازیگران با یکدیگر کاملاً هارمونیک است . دیالوگنویسی خوب ، ریتمدار و موزون و استفاده از گویشها و رقص و آواز ایرانی کسالت شنیدن این روایت آشنا را از مخاطب میگیرد و مخاطبان در طول اجرا نمایش را همراهی میکنند و انگار این اثر توانسته است مخاطب ایرانی خود را خوب بشناسد. او از الگوی قصه نویسی تودرتوی ایرانی پیروی میکند. نوعی مجلس خوانی که درون یک قصه دیگر رخ میدهد . جن بهخاطر ماهیتش توانسته است اسرار مگوی قتل امیرکبیر را کشف کند چون سایه به سایه او را تعقیب و ستایش میکرده است و اکنون در قالب یک همزاد کل ماجرا را به مخاطب فاش میکند.
چنانچه گفته شد، میتوان از میزانسنهای خوب و ترکیببندیهای بصری و بازی پرتوان و هماهنگ بازیگران این نمایش به خوبی یاد کرد. اما آنچه در این اثر به چشم میخورد هزل و هجو گویی گاهاً زاید و بیش از اندازهای است که در کار است و اثر را به ژانر فارس و سیاهبازی نزدیک میسازد؛ اگرچه داستان در صدد بوده است تا یک نوع کمدی انتقادی از دربار و رجال و حرمسرا را به نمایش بگذارد. بازی مردان به جای زنان، شلوغبازیها و هجوگوییهای زاید بار انتقادی این حکایت را تضعیف کرده و همینطور سبب میشود تا قتل تراژیک لایقترین فرد دوران زمینه مناسبی برای ظهور پیدا نکند و پایانبندی داستان که تصویر ضعیفی است و بیشتر از زمره ادبیات تعلیمی به شمار میآید، تکراری به نظر برسد. اما ارتباط زیاد تماشاگر با اثر در طول اجرای آن انکار نشدنی است و شاید ما هنوز برای کشاندن مخاطبان به سالنهای تئاتر به چنین سنتهای قصهگویی عامه پسندی نیاز داریم.
امضاء محفوظ – تئاتر فستیوال
به درخواست نویسنده این مطلب ، نام نویسنده نزد تحریریه تئاتر فستیوال محفوظ است .