یخ زدگی های زمستان


یادداشتی بر نمایش “زمستان” به کارگردانی باقر سروش

تئاتر فستیوال

برای انتخاب یک نمایش و خرید بلیت و به تماشای یک اثر نشستن ، نام اثر ، نام کارگردان و بازیگران ، سالن اجرا و پوستر نمایش می تواند ترغیب کننده باشد و یا می توان گفت از مواردی است که حتما تماشاگر قبل از خرید ، به آنها دقت می کند.  برای همین هم انتخاب نمایشنامه ی خوب ، کست (cast) خوب و طراحی پوستر خوب می تواند در جذب مخاطب تاثیر بسزایی داشته باشد .

اما نکته اینجا است که نمایش “زمستان” یک تنه تمام این موارد را نقض می کند و انگار به مخاطب می گوید بر هیج اساسی نمی توانی اثری برای دیدن انتخاب کنی و مطمئن باشی که انتخاب شایسته ای داشته ای .

اسم نمایش “زمستان” است .  بی ربط ترین کلمه ی ممکن به تمام آنچه که به عنوان نمایش روی صحنه رخ می دهد . نه تمثیل است ، نه تشبیه ، نه استعاره و نه هیچ آرایه ی ادبی و غیر ادبی دیگری که در نهایت بتوان مفهوم “زمستان” را از نمایش استخراج کرد و به عنوان اسم اثر انتخاب کرد .

از بین تمام عوامل ، تنها اسم شهروز دل افکار برای بازی خوب در چندین نمایش ، قابل توجه است .

پوستر نمایش بی ربط ترین رکن به کل نمایش است . اساسا معلوم نیست طراح چه چیزی در ذهن داشته و دقیقا بعد از خواندن چه نمایشنامه ای و یا دیدن چه نمایشی به فکر طراحی این پوستر افتاده است.

یک سوال بی پاسخ دیگر هم سالن اجرای این نمایش است که چگونه در مرکز مطالعات قشقایی اجرا می رود و چه پژوهش و تجربه و نوآوری در این اثر نمایشی بوده است که آن را شایسته ی اجرا رفتن در این سالن کرده است .

صحنه نمایش با چند کارتن طراحی شده است و نشان از محیطی انباری مانند دارد . گشتن پرسوناژها در کارتن ها برای یافتن شناسنامه هم این موضوع را تایید می کند.  اما این انبار ، گویا محل زندگی نیز هست.  نمایش با معضل یافتن شناسنامه برای فروختن ماشین و ترخیص پدر از بیمارستان شروع می شود . اما چنین موضوع مهمی کاملا نیمه کاره رها می شود . دقیقا معلوم نیست خانواده چه کسانی هستند ؟ آیا دو فرزند با خانواده مشکل دارند ؟ اگر مشکل دارند مشکل شان بر سر چیست ؟ اگر مشکل ندارند چرا با هم زندگی نمی کنند و اینگونه تعریف می شود ؟ اصلا دو برادر دقیقا کجا زندگی می کنند ؟ چرا عظیم نمی خواهد از شوهرخواهرش پول بگیرد ؟ مگر چه مشکلی بین شان وجود دارد ؟ برادر کوچکتر بالاخره از برادر بزرگتر حرف شنوی دارد یا مخالف او و کارهایش هست ؟ رابطه ی دوستی مهین و عظیم به چه شکل بوده است ؟ چرا مهین بعد از قهر و آشتی حاضر می شود پول بیمارستان را بدهد ؟ اصلا مهین کیست ؟ چرا با خواهرش تنها در تهران زندگی می کند ؟ خانواده اش شهرستان هستند ؟ شغلش چیست ؟ از کجا پول دارد ؟ بدجنس است یا دلسوز خواهرش هست ؟ خواهرش چطور آدمی است ؟ این روند سوال های بی پاسخ و سیر غیر منطقی نمایشنامه را تا سطرهای بسیاری می توان ادامه داد . چرا که نمایشنامه از نداشنتن قصه رنج می برد ، تنها موقعیت هایی ایجاد شده است و پرسونازهایی تعریف شده است که هیچ کدام از پرسوناژها نمی توانند حتی ذره ای به شخصیت نزدیک شوند و حتی در حد همان تیپ هم عملکرد معقول و منطقی ندارند . فقط شلوغ کاری و اکت اضافه و دیالوگ های پرت دارند .

در صحنه دوم ، گویا محیط عوض شده است ، اما همان کارتن ها در صحنه حضور دارند ، که کارگردان برای برطرف کردن این موضوع با گذاشتن یک دیالوگ می گوید که صحنه عوض نشده است ، اما چرا نشده و چرا آن دو دختر در انبار حضور دارند ، بی پاسخ می ماند . پس برادر عظیم کجاست و چطور با این میزان رابطه ی صمیمی که با عظیم دارد تا به حال مهین را ندیده است و نمی شناسد ؟ چطور بعدا او را به عنوان دوست دختر می پذیرد و به هیچ چیز شک نمی کند ؟

“زمستان” بر پایه ی هیچ منطق و روند اصولی پیش نمی رود و نمی تواند با گول زدن مخاطب با ایجاد گره در داستان ، مخاطب را راضی از سالن روانه کند .

لنگیدن قصه ، عدم پرداخت سوژه ، ضعف در شخصیت سازی ، بازی های نامناسب ، عدم تعریف فضا و موقعیت و … نهایت آن چیزی است که “زمستان ” برای مخاطب تدارک دیده است .

سعید خالقی- دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

۹ نظر ثبت شده است .

  1. ندا گفت:

    اره واقعا . پوسترش یه جوریه . من یاد مرده ها میفتم ! میترسم

  2. نیما ح گفت:

    بابا جدیدا هر کی تحمل حرف کس دیگه ای رو نداره میگه ” اساسا اصول نقد فلانه … یا در نقد باید فلان … ” تریپه جدیده ؟؟
    طرف جقل بچه نشسته جلو فراستی میگه شما نقد کردن بلد نیستی و اصول نقد فلانه و …. بد دوره زمونه ای شده ها … میبینم که تو این سایت هم همین مشکل هست تو نقد ها …

  3. تیاتری گفت:

    من نمی دونم چرا دارین اینقدر خودتون و کارگردان رو آزار میدین بابا این همه کار بد داره هر روز اجرا میشه چرا گیر دادین به این کار ؟ اتفاقا کار متوسطی بود نه ااونقدرایی که آقای خالقی نواختند ضعیف یود و نه یک نمایش بی مانند و بی عیب !!!!!!

  4. Nooralahii گفت:

    Vase modiriate teatre shahr moteasefam ke kari be in shedat zaeeif bayad ounja ejra bereo be rahati zamane ejra behesh bedan
    Hala ma bayad Tu nobate salaneye salon bemoonim.

  5. دل آرام گفت:

    سلام و خسته نباشید به همه دوستان
    من هم متاسفانه این نمایش رو دیدم ، واقعا به جرات می تونم بگم که یک کار غیر قابل تحمل بود
    از اون کارهایی که به حرمت تئاتر و صحنه به زور سر جام نشستم و کار و دیدم و تحمل کردم

  6. تهمورس گفت:

    سلام
    تو کل نقد شما فقط با بازی خوب شهروز دل افکار موافقم . عاااااالی بود مثل همیشه

  7. امیر دلفانی گفت:

    از تحریریه تئاتر فستیوال انتظار دارم نقدهای درست با ارجاع دهی کامل در اختیار مخاطبان قرار دهند. نقد نادرست و غیر اصولی منجر به تخریب گروهی خواهد شد که نکات مثبت را در کار خود کم ندارد. مگر آنکه نیت بر تخریب باشد. به هر حال از تیم درجه یک تئاتر فستیوال بعید به نظر می رسید….

    • تئاتر فستیوال گفت:

      سلام بر شما دوست عزیز . اساسا هدف هیچ نقدی تخریب نیست و اساس کار دپارتمان نقد تئاتر فستیوال نیز نقد در راستای پویایی تئاتر کشورمان است .
      چنانچه در رابطه با نمایش فوق نقد و نظری دارید و با نظر منتقد این نقد مخالف هستید می توانید نظر خود را در قالب یک یادداشت برای ما ارسال کنید تا در سایت تئاتر فستیوال منتشر شود .
      ممنون از توجه و همراهی شما .

    • مژگان گفت:

      امیر عزیز . اینکه یه گروهی کارش رو درست انجام میده و هر چیزیش سر جاشه که خب درست . مهم اینه که ضعف ها رو بگیم که حداقل برای تئاتر که هنر زنده است ، تو اجراهای بعدی اصلاح بشه . اینکه فقط پاچه خواری همو بکنیم و بگیم تو خوبی تو خوبی که باعث پیشرفت نمیشه ! قبول نداری ؟
      البته با احترام به نظر تئاترفستیوال.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *