نمایش “تاکسیدرمی” نوشته رسول حق جو و کارگردانی مجتبی رستمی فر از اهواز یکی از نمایش هایی است که در بخش مسابقه تئاتر ایران دو سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر به روی صحنه رفت .
احسان عبدی پور ، نویسنده و کارگردان سینما یکی از هنرمندانی بود که به تماشای این نمایش نشست و یادداشتی را در مورد این اثر در اختیار تئاتر فستیوال قرار داده است که می توانید آن را در ادامه بخوانید :
احسان عبدی پور – تئاتری که پیچ و خم های روایی-زمانی یا اجرایی نداشته باشد ، و تنها متکی بر اتمسفر لحظه ی اجراش باشد ، و حربه و دارایی ش جز سادگی و سرراستی نباشد ، برای سازنده ی این روزهای یک تئاتر در ایران ، چیزِ – در مبدا- ترسناکی باید باشد علی الظاهر . چون خودم به شخصه که متوسط تئاتر دیدنم نسبتا پایین نیست ، بعضا شش ماه باید بروم و بیایم تا یک کاری بالاخره هوش و حواسمان را بدزدد و مال خودش کند .
آنچه در تاکسی درمی دلگرم کننده است ، دست نینداختنِ اثر به ساحتِ ” اظهار خفن بوده گی” ست . تظاهراتی که سعی دارند من را مرعوب کنند ، پیشاپیش من را به دلسوزی وامیدارند اغلب .
یک روایت ساده اما غریب ، سرراست اما عمیق ، ما را اُمل جلوه می دهد و باعث نمی شود کسانی سر میز شامشان دعوتمان کنند ؟
به گمانم از آنجاش که هدف ساخت و به صحنه آوردن خودمان و پرسونال برندمان می شود ، همه ی فاز و نول ها قاطی می شوند و اصلا معلوم نمی کند چه سیمی کجا باید برود و اصلا معلوم نمی کند ما داریم برق می کشیم که چه را روشن کنیم یا پره ی چه را بچرخانیم .
تاکسی درمی ، یک چیزیست سرراست و درست . چون مثل هر کار آماتور و عاشقانه دیگری ، هدف از ساختش خودش است ، نه رسمِ ادامه ی نمودارِ زندگی هنری کارگردان یا نویسنده اش و حتی از این هم واویلاتر ، بازیگرش .
تاکسی درمی حواسش به خودش است نه به چیزی یا به کسی . این وضعیت ساده است که در نهایت کار می کند و تسخیر می کند .
از فیل در تاریکی تعریف شنیدم ، اما نشد که ببینمش . اما آنچه که من از این جشنواره فجر تئاتر با خودم می برم تاکسی درمیست و آن کار غریبِ فنلاند به نام “فقط استخوان ها” . از یک اجرا مگر جز انرژیِ پرداخت و بداعت ایده چه می ماند ؟ این دو کار مالک این دو اصل بودند .