بیایید کلاغ نباشیم! 


یادداشتی بر نمایش ” روایتی نو از قصه ای کهن ” به کارگردانی محمد قاسمی

روایتی نو از قصه ای کهن

روایتی نو از قصه ای کهن نه روایت دارد و نه قصه!  چون از الزامات قصه وجود زمان ، مکان و موقعیت است و نمایش فوق الذکر زمان و مکان ندارد .

در ” روایتی نو از قصه ای کهن ” حتی شخصیت پردازی هم صورت نگرفته است . به صرف اینکه زنی بیاید و بگوید تهمینه است و از رستم و سهراب حرف بزند که تهمینه نیست ! چه تماشاچی تهمینه ی تاریخی را بشناسد و چه نشناسد کاراکتر باید شخصیت و نشانه ای از تهمینه برای او داشته باشد .

البته این نمایش فرمی دارد که برای مخاطب جذاب است ، فرمی که برای مخاطب ایرانی جدید است و در رسانه ها گفته شده که همان فرمی ست که گروه تئاتر لهستان با آن نمایش خود را در سی و دومین جشنواره ی فجر به روی صحنه برده اند . در صورتی که اینگونه نیست ، شاید در نگاه اول دیدن این نمایش مخاطب را فریب دهد ولی کمی بعد از شروع نمایش حرکات و فرم های بی معنی ، آواها و اصواتی که بی معنا و بی جا ادا می شوند حوصله ی مخاطب را سر می برد.

آموختن و اجرای فرم ها و ایده های جدید بلااشکال است ولی در صورتی که تقلید نباشد و با شناخت کامل اجرا شود که اگر بخواهیم کلاغ وار از چیزی تقلید کنیم و مخاطب و حتی خودمان را گول بزنیم همانند کلاغ همان مثل معروف ، راه رفتن خودمان را نیز فراموش می کنیم .

آرزو شفق _ تئاتر فستیوال

يک نظر ثبت شده است .

  1. هه هه گفت:

    هه هه. تو جشنواره این کارو دیده بودم. فرمشو دوست داشتم ولی الان فهمیدم گول خوردم. هه هه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *