یادداشتی بر نمایش “ماشینیست” به کارگردانی مهدی مشهدی کاظمی
سوال اول : همه این اتفاقات در کجا به وقوع می پیوندد؟
سوال دوم : مختصات زمانی نمایش چیست؟
سوال سوم : در طول نمایش آیا موقعیت نمایشی هم وجود دارد؟
سوال چهارم : اساسا هنگامی که صحبت از تئاتر می شود ، دقیقا صحبت از چیست ؟ یعنی چه عنصری است که یک رویداد در مقابل چشم تماشاگر را ، به یک اثر نمایشی تبدیل میکند ؟
ما در نمایش ” ماشینیست ” چیزی به جز چند صحنه بی ربط به هم ، حرکات عجیب و غریب ، آدم ها یا موجودات عجیب و بدون شخصیت پردازی درست و کامل ، دیالوگ ها یا مونولوگ های بسیار بی سر و ته ، صحنه ای وسیع و دکوری بدون کارکرد مفهومی ، ریتم کند و اکت های بی منطق هنگام مونولوگ های بازیگران نمی بینیم. همچنین استفاده از رنگ ها و بعضا خلق صحنه هایی بی مفهوم که در راستای هیچ هدف واحدی نیست.
همه این ها باعث می شود که ما اصلا شاهد اثر نمایشی نباشیم و فقط هنر نمایی چند نفر را نظاره کنیم که بدن هایی ورزیده دارند و نیز تصاویری که برای چند ثانیه چشم نواز و مهیج هستند. همین.
و این به معنی یک اثر نمایشی نیست.
اگر به سوالاتی که در ابتدا مطرح شد دقت شود و بتوانیم در یک اثر نمایشی به این سوالات پاسخ دهیم ، تازه اولین قدم در راستای وجود مهم ترین عنصر اثر نمایشی را برداشته ایم. اولین قدم !
که این عنصر مهم ، قصه است.
و این اولین قدم ، مقدمات به وجود آمدن قصه است : مکان ، زمان ، موقعیت .
چیزی که در نمایش “ماشینیست” باعث از هم گسیختگی اثر شده ، همین نبود قصه است و وقتی که در نمایشی قصه وجود نداشته باشد ، دیگر چیزی وجود ندارد که بشود در مورد آن صحبت کرد.
انتظار تماشاچی از دیدن یک اثر نمایشی قطعا سرگرم شدن ، احترام و لذت بردن است. لذت از تجربه ای جدید، لذت از کشف مجهولی که گره ماجرا را باز کند، لذت از درک و فهم پیامی که از پس یک قصه خوب ساخته و بیان می شود.
البته مشخص است که گروه سازنده نمایش “ماشینیست” بسیار با انگیزه و به حق خلاقانه این نمایش را کار کرده اند ، ولی خب متاسفانه مهم ترین نکته که همان وجود قصه است مغفول مانده است و این نکته باعث شده زحمات این عزیزان بی ثمر بماند.
محمد جواد حبیبی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال