یادداشتی بر نمایش " یک مساوی چهار " به نویسندگی و کارگردانی یاور دره زمی :

” یک مساوی چهار ” قربانی نمایشنامه ای بی هویت


تئاتر فستیوال

میزانسن های فعال ، دکوری متفاوت و موسیقی غالب از ویژگی هایی است که می توان برای ” یک مساوی چهار ” بیان کرد .

با ورود به سالن ” خانه نمایش دا ” اجرا آغاز می شود ، کارگردان از همان ابتدا علاوه بر طراحی میزانسن برای بازیگران ، میزانسن هایی را برای مخاطب خود نیز در نظر گرفته است . میزانسن هایی که با تو در تو بودن فضای سالن هم خوانی دارد اما سبب سرگیجه مخاطب می شود ، زیرا او مدام باید به دنبال قصه نمایش از سمتی به سمت دیگر سالن جابه جا شود ولی با این حال اتفاق قابل توجه این است که کارگردان برای هر صحنه فضایی متفاوت با طراحی صحنه ای مجزا و خوب را طراحی کرده است .

” یک مساوی چهار ” بهترین عنوانی است که برای این نمایش انتخاب شده است ، عنوانی که هم در مفهوم و هم در اجرا معنا دارد .

این نمایش ۶ پرسوناژ دارد ، البته تنها می توان گفت که آنچه روی صحنه می بینیم ، این گونه است ! به غیر از دو پرسوناژ پایانی نمایش ، دیگر بازیگران این نمایش از پس نقش خود برآمده اند و بازی خوبی را ارائه می دهند .

اما متاسفانه این همه ویژگی مثبت فدای نمایشنامه ای بی هویت شده است .

نمایشنامه ای که نه آغاز دارد و نه پایان ، نه شخصیت پردازی و نه قصه . همه چیز در رویا روایت می شود ، از هم گسیخته و بی معنا .

مخاطب هنگامی که صحبت پرسوناژ های نمایش را می شنود ، منتظر این است که بفهمد این بازی خوب برای بیان چه شخصیتی از نمایش است ، او کیست ؟ و چه ارتباطی با دیگر پرسوناژها دارد ؟ آیا چهار پرسوناژی که در اول نمایش می بیند همگی یک پرسوناژ است ؟

همچنین در قسمتی از نمایش با صحنه ای متفاوت روبرو می شویم و دو پرسوناژ دیگر به نمایش اضافه می شوند . یک وان روی صحنه قرار دارد و در آن جسدی با پارچه ای پوشانده شده  ولی قصه این پرسوناژ ها نیز به درستی بیان نمی شود ، تنها نمایش به قصه ای اشاره می کند که در رویا شکل گرفته و در رویا می گذرد و هیچ چیز واقعی در آن وجود ندارد .

اساسا ” یک مساوی چهار ” به دلیل نداشتن سه رکن اصلی قصه یعنی زمان ، مکان و موقعیت اثری بلاتکلیف است . اثری که با آنکه دیالوگ محور است همچون  نمایش بی کلام را می ماند ، بیشتر از متن ، موسیقی نمایش مخاطب را در روند قصه همراهی می کند .

بیان دیالوگ ها تنها یک گیجی در مخاطب باقی می گذارد در نتیجه می توان گفت یک مساوی چهار معکوس عمل کرده ، از گام اولیه نمایش که بیان قصه است فرار کرده و به سمت دیگر المان های نمایش رفته و هر یک را به درستی ایفا کرده است ، چه در بازیگری ، چه کارگردانی ، چه موسیقی و چه در ریتم و میزانسن .

متاسفانه این همه ویژگی خوب را می توان قربانی نداشتن قصه و نمایشنامه ای ضعیف و بی هویت دانست  . نمایشنامه ای که ناقص و مجهول الهویه است و تلاش گروه  نمایش ” یک مساوی چهار ” را نابود کرده است .

مرجان سادات هاشمی – دپارتمان نقد تئاترفستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *