یادداشتی بر نمایش ” امشب و هر شب شام با جلال “
در دومین روز جشنواره تئاتر فجر ، نمایش ” امشب و هر شب شام با جلال ” کاری از رشت ، به کارگردانی بهزاد عشقی در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه رفت . نمایشی که در روند قصه گویی و پرداخت پرسوناژ ها ضعف هایی داشت .
داستان حول شخصیتی به نام جلال می گردد که دوست خانوادگی زن و شوهری ست . فردی که قرار است قهرمان قصه باشد و عده ای به دنبال قتل اویند . اما آنچه در نمایش می بینیم ، هیچ یک از پرسوناژها تبدیل به شخصیت نمی شوند . از ” جلال ” تا ” کلفت خانه ” و این بزرگترین ضربه را به نمایش می زند . چرا که فرم و انتخاب موسیقی کلاسیک و نحوه آغازین نمایش ، به گونه ایست که مخاطب را منتظر شنیدن قصه ای می گذارد . ولی هرچه که به جلو پیش می رود ، المان هایی که مخاطب را با خود همراه کند را ندارد . نه قصه ای تعریف می کند و نه اتفاقی رخ می دهد . عبور یک خواننده ی دوره گرد و خواندن چندین و چند آهنگ نوستالژی ، نه تنها باعث جذب مخاطب نمی شود ، بلکه خسته کننده نیز هست . مخصوصا بین دو پرده ای که به خاطر تغییر لباس بازیگران ، زمان پخش موزیک هم طولانی تر می شود .
از طرف دیگر انتخاب بازیگر نقش ” جلال ” ، نه از لحاظ سنی و نه از لحاظ فرم ظاهری درست نیست . بالاخص این که بازی این بازیگر هم مصنوعی و غیر قابل باور برای مخاطب است .
ریتم نمایش ” امشب و هر شب شام با جلال ” کند است و مخاطب را خسته می کند .
در نهایت می شود گفت که این نمایش بیش از آن که برای مخاطب حرفی برای گفتن داشته باشد ، برای کارگردان اثر و هم نسلانش ، حسی نوستالژیک ایجاد می کند .
مرجان سادات هاشمی – تئاتر فستیوال