یادداشتی بر نمایش “آوریل ۱۹۱۲” به کارگردانی رامین معصومیان و فرید قادرپناه
“آوریل ۱۹۱۲” را می توان یک نمایش قابل قبول و البته بیشتر یک تجربه ی قابل قبول دانست که در آستانه ی تبدیل شدن به یک نمایش بد خود را از سقوط به ته پرتگاه نجات می دهد .
اما از چه جهتی “آوریل ۱۹۱۲” را می توان نمایشی قابل قبول دانست و درعین حال آن را در آستانه ی سقوط به حساب آورد ؟
در درجه ی اول ، نکته ی مثبت نمایش قصه گویی آن است . نمایشنامه که بر اساس نمایشنامه “بازپرسی زنگ می زند” جان بوینتون نوشته شده است ، داستانی جنایی را روایت می کند که تمام اعضای یک خانواده را درگیر خود کرده است . کارگردان های اثر با ساختارشکنی در روند قصه گویی و ایجاد تعلیق در نمایش توانسته اند تا به اینجای کار به خوبی عمل کنند . البته در این بین بازی بازیگران نیز نقش داشته چرا که تمامی آن ها توانسته اند با بازی های روان و یکدستی که از خود ارائه می دهند در تاثیرگذاری داستان موثر باشند .
در بازی بازیگران استفاده از حرکات فرمیکی را می بینیم که گویا این روزها مد شده است و در بسیاری از نمایش ها شاهد به کارگیری آنیم . حرکاتی که بعضا با ربط و بی ربط به اثر وصله و پینه می شود بی آنکه کارکردی دراماتیک داشته باشد و نه حتی با فرم اجرایی اثر همسو و هماهنگ باشد . اما خوشبختانه “آوریل ۱۹۱۲” توانسته به خوبی و البته در لبه ی مرز از این دام برهد . طراحی هایی که معصومیان و قادرپناه برای حرکات بازیگران در نظر گرفته اند متناسب با فرم اجرایی و روایی داستان و در راستای انتقال پیام مورد نظر نمایش می باشند . در این میان نورپردازی اثر نیز همسو با فضای کلی نمایش است که با توجه به فرم و محتوای نمایش که که سیاهی و ستم انسان و جامعه را نشان می دهد غالبا با حداقل نور به کار گرفته شده است .
تا به اینجا همه چیز در جای خود و به درستی اجرا شده است اما آنچه که به نمایش لطمه وارد می کند را می توان در چگونگی استفاده از موسیقی و البته مدت زمان نمایش دانست . موسیقی در نمایش به گونه ای به کار گرفته شده که در تمام طول اجرا صدایی در فضا وجود دارد . این مسئله موجب شده است که موسیقی حتی در لحظاتی که بایستی تاثیرگذار باشد و به عنوان یکی از عناصر نمایشی رسالت خود را ایفا کند ، نتواند به درستی از پس وظیفه ی خود برآید .
و مدت زمان طولانی نمایش ، دیگر نکته ی منفی “آوریل ۱۹۱۲” است . با توجه به فرم اجرایی و روند قصه گویی ، شاهد تکرار برخی از صحنه ها به طرق مختلفی هستیم که این موضوع باعث طولانی شدن نمایش و گاها سر رفتن حوصله ی مخاطب می شود . این دو عامل در کنار یکدیگر به همراه برخی ایرادهای جزئی دیگری در کارگردانی باعث شده است “آوریل ۱۹۱۲” در لبه ی مرز قرار بگیرد که خوشبختانه به دلیل نکاتی که در بالا ذکر شد تبدیل به نمایشی قابل دیدن و قابل قبول شده است .
فرهاد ابراهیمی والا – تئاتر فستیوال