عظیم موسوی کارگردانی که نام او با نمایش های سنتی ایرانی گره خورده است ، این روزها برای دومین بار نمایش “اندر حکایت بلدیه اصفهان” نوشته دکتر اردشیر صالح پور را در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه برده است . به بهانه ی اجرای مجدد این نمایش خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با عظیم موسوی داشته که می توانید در ادامه بخوانید .
محمدرضا قیطاسی – تئاتر فستیوال : آقای موسوی در ابتدا درباره چگونگی شکل گیری نمایش “اندر حکایت بلدیه اصفهان” و انتخاب بازیگران برای ما بگویید .
نمایش “اندر حکایت بادیه اصفهان” را حدودا شش سال قبل با گروهی ۲۷ نفره کار کرده بودم که در بخش چشم انداز جشنواره فجر هم انتخاب شد ولی ۳ روز مانده به اجرا گفتند که نمی تواند اجرا شود . ۳ سال بعد با رایزنی هایی که کردیم ، قرار بر این شد که این نمایش فقط برای خانم ها اجرا شود ، حتی نقش رئیس بلدیه را هم قرار شد یک زن بازی کند ولی باز هم اجرا نشد . تا اینکه سال گذشته بسیاری از صحنه ها را که بر اساس مجالس شادی آور زنانه بود ، حذف کردیم و نتیجه چیزی شد که امروز به روی صحنه می بینید . شاید نتیجه ، مطلوب ما نباشد ولی باید زحمت بچه ها جایی به بار می نشست و برای اجرا رفتن سعی خودمان را می کردیم . بازیگران هم بر مبنای اینکه به روی صحنه شیرین باشند و تماشاگر بتواند آن ها را بپذیرد ، انتخاب شدند . چون همیشه کمدین های ما مرد هستند ، زن ها را دیرتر می پذیرند .
اساسا چه شد که این نمایشنامه که نوشته دکتر اردشیر صالح پور است را برای اجرا انتخاب کردید ؟
محتوای نمایشنامه بر اساس یک روایت تاریخی بوده که از نظر فضا سازی و محتوا نیز خوب و محکم است و فضای تاریخی دوره قاجار را مد نظر دارد . ملودی های آن دوره را که الان فراموش شده ، احیا می کند و همین مسئله بر جذابیت کار افزوده است . نمایشنامه لحن ها ، لهجه ها و گویش های مختلف ایران را درون خودش نهفته داشت . ما به فارسی صحبت کردن عادت کرده ایم در حالیکه آنچه به عنوان رنگ آمیزی ایران در این نمایش نشان داده می شود ، به خاطر قومیت هایش است . همچنین در نمایشنامه یک فضای زنانه حاکم است که از این طریق بازیگران زن می توانستند قدرت بازیگری خودشان را در این اثر ارائه دهند .
داستان اصلی نمایشنامه ، داستان تلخی است که در مورد ماجرای احتکار آرد توسط رئیس بلدیه اصفهان است که در نتیجه آن زن ها قیام کرده و او را در میدان شهر اعدام می کنند . به همین دلیل ما فضای تقلید زنانه را چاشنی آن کردیم که هم بتوانیم نمایش های اندرونی را نشان دهیم هم اینکه بتوانیم داستان را به پیش ببریم .
نمایش “اندر حکایت بلدیه اصفهان” سال قبل نیز در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه رفت ، چه شد تصمیم به اجرای مجدد این نمایش گرفتید ؟ چه تفاوت هایی با اجرای قبل در نمایش ایجاد کردید ؟
تفاوت در چگونگی ارائه طنز بود . همچنین دو بازیگر اصلی و سیر داستان تغییر کرد . من همیشه می گویم اگر تئاتری مخاطب دارد همانگونه که یک تئاتر در انگلستان یا فرانسه ۱۲ ، ۱۵ ، ۲۰ یا ۲۵ سال روی صحنه می رود ، در اینجا هم می تواند تاحدودی همینگونه باشد . جمعیت تهران ۱۲ میلیون نفر است ، یک درصد آن می شود ۱۲۰ هزار نفر ، سالن سنگلج اگر ۳۰ اجرا برود می شود ۵ هزار نفر یعنی جا دارد که یک نمایش را تا ۵ سال هم اجرا کنیم . ولی مشکلی که وجود دارد این است که سالن ها فقط یک ماه به ما فرصت اجرا می دهند . حتی زمانی که نمایش آقای عبدی را که به نوبه خود سوپر استاری هستند ، به روی صحنه داشتیم ، ۱۵ اجرای اول را با سالن خالی به روی صحنه می رفتیم . بعدا کار جا افتاد . تئاتر همینگونه است ، دیر جا می افتد ولی وقتی جا افتاد باید جمع شود .
به نظر خودتان در اجرا چقدر توانستید در انتقال مفهوم مورد نظرتان موفق باشید ؟
خب هیچوقت ، هیچ چیزی مطلق نیست ، اما نسبت به بضاعت تئاتر ایران و بضاعت بازیگران ایران و بضاعت گروهی که کار کردند ، وقتی کار را می سنجم فکر می کنم که موفق شده ایم .
شما همزمان با نمایش “اندر حکایت بلدیه اصفهان” ، نمایش “کابوس های مرد مشکوک” را نیز در تماشاخانه سنگلج به روی صحنه دارید . علت اجرای همزمان این دو نمایش چیست ؟
قرار بود در سنگلج دو نمایش اجرا شود ولی چون ظاهرا گروه مربوطه نتوانست کار را برساند ، پیشنهاد دادم حالا که قرار است دو گروه همزمان اجرا داشته باشد ، من خودم می توانم دو نمایش کار کنم . با توجه به اینکه هر دو نمایش مربوط به دوره قاجار است و فضای جالبی دارند به خصوص اینکه در “اندر حکایات بلدیه اصفهان” که از کارهای پژوهشی دکتر صالح پور است ، همه بازیگران زن بودند و تنها یک مرد وجود داشت ولی در “کابوس های مرد مشکوک” نوشته دکتر ناصربخت ، همه مرد بودند و تنها یک بازیگر زن داریم ، دیدیم این دو در کنار هم می تواند جواب دهد و گفتم ما هر دو را اجرا می کنیم . اما مشکلی که در تماشاخانه سنگلج داریم این است که تماشاچی خاص خودش را دارد و کاری که جدی تر است را نمی پذیرد و آثار کمدی را می پذیرد . معضل بزرگ دیگر خود قشر هنرمندان تئاتر هستند ، مثلا برای نمایشی مثل “اندر حکایت بلدیه اصفهان” که متکی به گیشه است ، شایعه می کنند که این ها ۱۰۰ میلیون گرفته اند در حالی که ما از گیشه نمی گیریم هیچ ، بیست درصد هم به دولت می دهیم ، خب این آدم را اذیت می کند . به جای اینکه بیایند کار را پشتیبانی کنند ، شایعاتی می کنند که آن هایی هم که می خواهند بیایند کار را ببینند ، نیایند . به هر حال این مسائل چیزهای زودگذر و حقیری است که من نباید به آن ها اشاره می کردم . آنچه که برای من مهم است نفس تئاتر است .
بازخورد این دو نمایش از سوی تماشاگران چگونه بود ؟
در مورد “اندر حکایت بلدیه اصفهان” تماشاگر خاص خودش را دارد و خوب جواب داده است اما “کابوس های مرد مشکوک” با آنکه تئاترتر است ولی بازخورد کمتری دارد ، اساسا تماشاگر ما اندکی نازل شده است . من از سال ۵۴ تا به امروز ۴۰ سال است که کار می کنم . چون برای مخاطب کار می کنم ، مخاطبم را باید بشناسم . تماشاگری که سال ۶۰ دور تئاتر شهر در یک صف طولانی می ایستاد تا بلیط بخرد ، امروز ۳ نفر هم نیستند . همین تماشاگر حاضر است برای تئاترهای آزاد ۵۰ هزار تومان بدهد و حرف های بد و کمدی های نا شایست ببیند ولی حاضر نیست ۵ هزار تومان بدهد یک کار سالم را ببیند . از طرف دیگر شبکه های کوچک ماهواره ای فکر تماشاگر را حقیر می کند و مقوله کار فرهنگی کردن در این برهه برای یک هنرمند بسیار سخت شده است .
و حرف پایانی .
من امیدوارم که تماشاگر بیاید تئاتر ببیند ، چون دلگرمی یک بازیگر فقط تماشاگر و مخاطبینش است . البته این امید بیخودی است چرا که ۳۵ سال است امید دارم وضعیت بهتر شود اما می دانم که بدتر می شود با اینحال امیدوارم اوضاع بهتر شود که من باز هم به این صرافت بیافتم که کار کنم .