یادداشتی بر نمایش ” طوفان ” محصول مشترک ایران و فرانسه
به بهانه اجرایش در سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
نمایش طوفان به کارگردانی اصغر نوری و کریستف مرشیان که بر اساس نمایشنامه طوفان نوشته شکسپیر است نمایشی است که باید از چند جهت مورد برسی قرار گیرد .
۱- کارگردان در همان اول نمایش تکلیفش را با مخاطب خود مشخص می کند و از جهتی با قرار دادن موقعیت نمایش در تیمارستان خود را از منطق نمایشی و فاصله گذاری رها می سازد که این به خودی خود در شیوه ی اجرایی قابل تأمل است اما آیا کارگردان با فرم و محتوایی که ایجاد کرده است در طول نمایش موفق به ارتباط با مخاطب خود می شود ؟
۲- نوع روایت داستان نمایش که میان دو شیوه ی مجزا می باشد و نوع گفتار بازیگران که محاوره ای و کتابی است گاه و بی گاه فضای نمایش را به سمت دیوانگی می کشاند اما دلیل این نوع شیوه و ساختار نمایشی برای چیست ؟
۳- ایرانیزه کردن نمایش و استفاده از موسیقی سنتی و انتخاب ساز های ایرانی آیا همگام با زبان نمایش است که فقط هر از چند گاهی رگه های طنز آمیزی را بوجود می آورد که در این موضوع هم بسیار زیاده روی شده است.
۴- طراحی صحنه این نمایش نسبت به اتفاقات اجرا بیشتر قابل درک است زیرا همان آشفتگی در صحنه نشان از ذهن بیماران تیمارستان را دارد که باز هم گاهی اوقات نمی توان بعضی از اجزای صحنه را که هیچ کاربردی نه از لحاظ بصری و اجرایی دارند را نادیده گرفت .
۵- حضور بازیگران ایرانی و فرانسوی که هر کدام به زبان خود سخن می گویند و هر دوگروه در روایت کردن داستان شریک می باشند و این تنها دلیلی است که این اجرا را نمایش مشترک میان این دو کشور قرار داده است ؛ در غیر این صورت هیچ دلیل دیگری نمی توان پیدا کرد و تنها سوالی که در ذهن مخاطب ایجاد می شود این است که اگر تمام بازیگران این نمایش ایرانی می بودند چه اتفاقی می افتاد ؟
در پایان می توان گفت نمایش طوفان نمایشی است که فرم و شیوه ی اجرایی اش به درستی برای قالب نمایش انتخاب نشده و این باعث آشفتگی و از بین رفتن ریتم و تمپو درونی نمایش شده است .
احسان معجونی – تئاتر فستیوال