“آهو اگر نهال” خوانشی از موجود افسانه‌ای دوال پا


یادداشتی بر نمایش ” آهو اگر نهال ” به کارگردانی علیرضا داوری

به بهانه اجرایش در سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر

آهو اگر نهال

دوال پا در افسانه‌های ایرانی موجودِ به ظاهر ذلیل و کم‌توانی است که بر سر گذر نشسته و آه و فغانی سر می‌دهد که دل آدمی برایش به رحم می‌آید. زمانی‌که گذرنده‌ای قصد کمک به او می‌کند، دوال پا بر شانه‌هایش پریده و همانجا می‌نشیند و سپس پاهای بسیار بلند خود را دور بدن فرد حلقه می‌زند و جایش را محکم می‌کند؛ بدین منظور که به این زودی‌ها از کولش پایین نیاید.

به کارگردانی علیرضا داوری سعی داشته نمایشی را با دراماتیزه‌کردن افسانه و آیین به صحنه‌ی سنگلچ بیاورد . دوال پا به عنوان یکی از موجودات افسانه‌ای ایران، مورد دستمایه قرار گرفته تا نمایشنامه‌ای متاثر از آن نگاشته شود. این موجود در کمال این‌که در نمایش حضور داشته، گویا وجود خارجی ندارد. لحظه‌ای شبحی از آن در سالن پیدا می‌شود و لحظه‌ای دیگر صدای گریه و ناله‌ش به گوش می‌رسد. رویکرد بهره‌گیری و نگاهِ نمایشنامه و کارگردان به دوال پا مصداق امروزی‌ترش بوده که بسیار هوشمندانه است « آدم‌های سمجی است که به هر دلیل به حق یا ناحق به جایی با کسی می‌چسبند و آن‌جا را رها نمی‌کنند». از این منظر، نمایش در به کارگیری افسانه ایرانی در خلق نمایشنامه‌ جالب و به روز عمل کرده است.

دریا پسری را نزدیک ساحل می‌آورد و خانواده‌ای آن‌را می‌گیرند و پسر مصداق دوال پا برای آن‌ها می‌شود. «آهو اگر نهال» مملو از عناصر و نشانه‌های فرهنگی و بومی منطقه جنوب کشور بوده و پیکره‌ی اصلی گویش بازیگران، طراحی لباس و صحنه نیز بر همین موضوع استوار است. تا به اینجا و هنگامِ برخورد اولیه مخاطب با اثر، می‌توان اذعان داشت که هویت منطقه‌ای، قومیت و رسیدن به فضاهایی نزدیک به تئاتر ملی دغدغه‌ی این گروه نمایشی می‌باشد که به خودی خود بسیار ارزنده است، اما در ساخت و پرداخته کردن ادامه‌ی نمایشنامه و اجرا موفق عمل نمی‌کند. طراحی نور و جای‌گیری بازیگر در شعاعِ درست غیرهماهنگ است، همچنین چراغ قوه‌ی مورد استفاده در صحنه، بسیار ضعیف تر از آن است که نقطه مورد نظر در سنگلچ را پوشش دهد. قابل ذکر است که صدای بازیگران بسیار پایین بوده و حتی استاد قوانلو بعد از اجرا به گروه تذکر داد که جهت اجرای بعدی صدای خود را بلندتر کنند ، لذا بخش‌هایی از داستان ناخواسته از دست مخاطب در می‌رفت و نمی‌شنید .

 اساساً نمایشنامه عمل نمایشی پیش‌برنده کم دارد، اغلب با تعریف‌ و تک‌گویی اتفاق می افتد، حتی طراحی میزانسن هم پس از چندی تکراری شده و همان‌ها نیز اکثرا برای دقایقی صحبت کردنِ بازیگران، آنهم به‌صورت ایستا کارگردانی شده است. روایت موازی – امام هشتم(ع) – با یک طناب بسیار دور از فضای اصلی به موضوع نمایشنامه ضمیمه گردیده که آن‌نیز صرفاً خوانشی به شکلِ غیر دیدنی است. به نظر می‌رسد که پروتاگونیست عزم و اراده‌ی خاصی در نمایش از خود نشان نمی‌دهد تا اثر را در موقعیتِ رو به جلو هدایت کند و اساس کار بر روایت کردنِ غیر نمایشی‌ها شکل گرفته است. کشمکش نمایشنامه به علت ضعف پروتاگونیست «ساکن» بوده و این نکته‌ی بسیار مهمی است که در نگارش نمایشنامه‌ بهتر است از پیش لحاظ گردد. در پایان از نقش موسیقی و فضاسازیِ آن در “آهو اگر نهال” نباید غفلت ورزید. تلفیق افکت، آوا و موسیقی‌های جنوب و هرمزگان با سازهای الکترونیکی، تبدیل به نقطه‌ی قوت مناسبی برای اثر شده است.

پویا رئیسی – تئاتر فستیوال

۲ نظر ثبت شده است .

  1. Pooria گفت:

    As koja migid dastane movazi ba emam hashtom bude

  2. م . خلعتبری گفت:

    خیلی این کار قوی بود . من هر سال کارهای علیرضا داوری رو توی جشنواره میبینم این کار فوق العاده بود بی نظیر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *