یادداشتی بر نمایش ” هیچ کس نبود بیدارمان کند ” به کارگردانی پیام دهکردی
به بهانه احرایش در سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
” هیچ کس نبود بیدارمان کند ” نمایشی است با یک نمایشنامه قصه گو و محکم ، بازی هایی تقریبا بی نقص و مبتنی بر سوژه ای جذاب برای همه اقشار مخاطب تئاتر .
اما این نمایش دارای یک عیب بزرگ و غیر قابل چشم پوشی در کارگردانی است . پیام دهکردی ، ” هیچ کس نبود بیدارمان کند ” را مانند یک تله تئاتر کارگردانی کرده است . با نورهای موضعی و دایره ای که سایر نقاط صحنه را تاریک نگه می دا رد ، همراه با کات های بصری و قطع کننده ریتم بصری نمایش . در واقع استفاده از نور و موسیقی در کنار میزانسن های خطی ، حاصل را تبدیل کرده است به نمایشی با قاب های بسته . گویی تمام صحنه ها را در نمای مدیوم یا کلوزآپ می بینیم . این نحوه کارگردانی باعث افت ریتم نمایش شده است ، نمایشی که علی رغم سوژه اش ، خسته کننده و ملال آور است .
” هیچ کس نبود بیدارمان کند ” در ریتم ، حکم سنگریزه های کف رودخانه را دارد که ثابت هستند و جوش و خروش ظاهری رود ، آنها را تکانی نمی دهد و تماشاچی نیز همراه این سنگریزه ها ، در کف رود ، نشست می کند و دچار کسالت می شود .
در حالی که می شد در یک موازنه دو سویه میان پدیده های نمایش و کنش ها و واکنش های میان پرسوناژها با بهره جستن از نورپردازی گسترده و غیر موضعی و میزانسن و دکور فعال ، نه تنها حالت خواب زدگی و خواب آلودگی را در فضای نمایش حفظ کرد ، بلکه از کسالت باری ریتم کاست و نما ها را از مدیوم و کلوزآپ به لانگ شات ، گسترش داد تا چشم تماشاچی خسته نشود و از کسالت او کاست و نتیجه از یک نمایش کسالت بار به یک نمایش جذاب تغییر داد .
المیرا نداف – نویسنده میهمان
جالبه ، جشنواره تموم شده شما هنـــوز دارید نقد کار می کنید .
کانون منتقدین خوابه ؟!!؟
جه تشبیه جالبی به کار بردید !
خوشمان آمد