نمایش ” باد شیشه را می لرزاند ” در شب آغازین همزمان با افتتاحیه سالن تئاتر مستقل تهران با حضور فرهاد اصلانی با استقبال مخاطب مواجه شد .
به گزارش تئاتر فستیوال ، فرهاد اصلانی در مراسم افتتاحیه این سالن و همچنین این نمایش یادداشتی را برای مخاطبان خواند که به شرح زیر است :
“با سلام و عرض ادب ، افتخار بزرگی است که در افتتاح این سالن دعوت شده ام و به آقای کوشکی و دوستان محترمش تبریک می گویم و بهترین ها را در این فضای هنری برایشان آرزومندم .
خود من آبرو و اعتبارم رادر عرصه هنر بسیار مدیون تئاتر هستم ، هر چند متاسفانه در سال های اخیر جزء غایبین تئاتر به حساب می آیم . البته دلایلی نیز دارم ، اولا مشغله و تمرکز زیاد در سینما ، دوما ناامیدی من از فضای حال حاضر تئاتر ایران است .
من در اواخر دهه ی شصت وارد تئاتر شده ام ، تجربه ی من از این دوران ، تئاتر فقیری است ؛ چه از لحاظ موضوعی ، چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ مخاطب . تئاتر ترسیده ای که به زور روی پای خود ایستاده بود . تئاتر به نظر فقط در تهران وجود داشت ؛ سالن های بیرون از مجموعه ی تئاتر شهر دانه دانه بسته و تبدیل به انبار کالای مصرفی می شد . تئاتر خلاصه شده بود در سالن های مستعمره ی اداره ی تئاتر برای تمرین و چند سالن تئاتر شهر برای اجرا که آن هم نصف بیشتر سال تعطیل بود ، اعتراضی هم نمی توان کرد چون هنوز از جنگ فاصله نگرفته بودیم !
یادم می آید مامورین حراست کلت به کمر می بستند و هر حرکتی در تئاتر ناخودآگاه سوتفاهمی را رقم می زد . سانسورچی ها ترجمه های خود را از تئاتر داشتند و ما که عاشقانه وارد تئاتر شده بودیم به هیچ وجه امیدی به آینده نداشتیم ، اما به قول معروف درست در جایی تاریکی به اوج خود می رسد ، خبر از روشنایی است . دوران اصلاحات فرا رسید ، دولت وقت ، بیشتر به فرهنگ تمرکز کرد و این خود محل مناقشه با کانون های قدرت شد اما در نهایت پیامد آن رونق گرفتن فضای تئاتر ، باز شدن فضای مطبوعات و حوزه ی نشر و کتاب شد ؛ سینما نیز شرایط بهتری پیدا کرد ، اما نه به خوبی تئاتر.
نویسندگان و کارگردانان جوان و خوش فکر و با انگیزه باعث شدند که تئاتر مخاطب جدی پیدا کند ، حتی به جرات می توان گفت گاهی از سینما هم جلوتر رفت ؛ در همین دوران بود که تئاتر ایران و اروپا وارد گفت و گو شدند و نمایش ها و گروه هایی از ایران به اروپا رفتند و نمایش ها و گروه هایی از اروپا به ایران آمدند ، که این هم پیامد های خوب داشت و هم بد . خوب از این جهت که برای جوانترها اعتماد به نفس خوبی به ارمغان آورد ، و بد از این حیث که کار ِ فرم گرایی بیشتر در تئاتری ها مساله شد . اما در دوران به اصطلاح هزاره ی سوم که به نظر من کمدی تلخی بیش نبود ، سانسور آرام آرام حضور تلخ خود را اعلام کرد ، هر چند شاید کمی دستمزد ها در تئاتر افزایش یافت و شعار هایی نظیر حمایت از تئاتر در شهرستان باب شد اما همه جعلی و دروغی بیش نبود ، حالا اما تئاتر به تئاتر شهر محدود نیست ، سالن های خانه هنرمندان و ایرانشهر نیز اضافه شدند و سالن های کوچک تر به همت جوانترها در گوشه و کنار شهر احداث می شود و به نظر تئاتر خصوصی در حال شکل گیری است .
ولی به اعتقاد من در شرایط حال حاضر فقدان متون تئاتری ایرانی به شدت احساس می شود ، آداپته کردن متون خارجی نیز دردی از جامعه ی تئاتری دوا نمی کند ، تئاتر امروز بیشتر به سمت فرم گرایی رفته و علت اصلی آن نیز سانسور است ، در حالی که به اعتقاد من تئاتر هنر پیشروست ، تئاتر واکنش به مسائل و مصائب جامعه ، واکاوی انسان معاصر ، تحلیل منصفان ی گذشته است و در نهایت تئاتر هنری است برای رصد کردن آینده ی بشر .
همه ی این ها را گفتم که این چند سوال را از خودمان بپرسیم و در خلوت خودمان به دنبال پاسخ آن بگردیم ؛ آیا تئاتر تبدیل به یک محفل دورهمی شده است ؟ آیا تئاتر تنها یک بنگاه اقتصادی است ؟ آیا تئاتر راهی است برای ورود به دنیای سینما ؟ آیا اصولا در تئاتر حرفی برای گفتن داریم ؟”
به امید روزهای بهتر
فرهاد اصلانی
نمایش “باد شیشه را می لرزاند” که در سی و سومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر به روی صحنه رفته است با هنرنمایی شهروز دل افکار، شهره رعایتی، مصطفی کوشکی هر روز به جز شنبه ها ساعت ۲۰ در سالن تئاتر مستقل تهران به روی صحنه می رود .
همچنین از دیگر عوامل می توان به مرجان اسماعیلی (دستیار کارگردان و برنامه ریز ) ، مصطفی کوشکی ( طراح صحنه ) ، نوید گوهری ( موسیقی ) ، علی کوزه گر ( نور ) ، منصوره سهراب نژاد ( طراح لباس ) ، حسن جودکی ( مدیر تولید ) ، داوود پور همزه ( مدیر صحنه ) ، آرمان کوچکی ( طراح پوستر و بروشور ) ، شهرام خطی ، خشایار قائد رحمتی ( طراح تیزر ) سید محمد صادق زرجویان ( عکاس ) ، سارا حدادی ( مشاور رسانه ای و مدیر روابط عمومی ) و امیر قالیچی ( تبلیغات مجازی ) اشاره کرد .