گالیله های جوان ، محکم و ماندگار


نقدی بر نمایش “نبرد گالیله” به کارگردانی مسعود طیبی

تئاتر فستیوال

اینکه یک گروه جوان ، نمایشنامه ای از برشت را برای اجرا انتخاب می کنند ، اینکه این گروه جوان توانایی اجرای اصولی این نمایشنامه را دارند و از ابتدا تا انتها می توانند نمایش را در یک سطح کیفی مشخص نگه دارند و از میانه ی راه ( به ویژه در نمایشی که حدود ۲ ساعت طول می کشد . ) از هم نمی پاشند ، دلیلی لازم و کافی است تا یک اجرا ، اجرایی قابل قبول باشد .

“نبرد گالیله” به کارگردانی مسعود طیبی در ابتدا تماشاچی – به ویژه تماشاچی حرفه ای تئاتر – را نگران می کند ، که نکند این گروه جوان لقمه بزرگتر از دهان برداشته باشند و تو را ۲ ساعت روی صندلی های ناراحت سالن مولوی ، معذب کنند .

اما از همان لحظه ورود به سالن و برخورد تماشاچی با دکور نمایش و طراحی صحنه جذاب ، خلاقانه و فکر شده ی آن ، کمی خیال مان راحت می شود که انتخاب اشتباهی برای تئاتر دیدن نکرده ایم .

دکور در “نبرد گالیله” به کارگردانی مسعود طیبی چنان طراحی شده است که هم به فضاسازی نمایش کمک می کند ، هم دست کارگردان را در طراحی میزانسن ، استفاده ی کامل از تمامی فضای صحنه ی بزرگ نمایش باز می گذارد و هم کمکی است تا شخصیت پردازی پرسوناژها بنا به جایگاهی که در آن قرار می گیرند ، درست و منطقی صورت گیرد .

دیگر اینکه طراحی نحوه ورود و خروج بازیگران به صحنه به شکل قابل توجهی ، درست و صد البته هنرمندانه صورت گرفته است . اینکه بازیگران از کنار یکی از مدارها ( سکوهای نیم دایره ای ) شروع به حرکت می کنند و در اواسط مسیر ، با حرکتی نرم ، روی زمین می خوابند و در واقع اینگونه از صحنه خارج می شوند که بهترین کلمه برای توصیف این حالت “محو شدن” است و یا وقتی می خواهند وارد صحنه شوند با حرکتی نرم بر می خیزند و ناگهان “پدیدار می شوند” چنان ستارگانی که می آیند و می روند .

این ریزینی و نکته سنجی که هم در طراحی صحنه و هم در کارگردانی و نهایتا در اجرای درست توسط بازیگران به چشم می خورد فضایی به نمایش می دهد که به سبک برشت بسیار بسیار نزدیک است : توی تماشاچی گویی در حال دیدن یک رویا ، یک خیال هستی که البته می دانی و آگاه هستی که خیال است .

در حفظ این شیوه ، موسیقی نیز تأثیر به سزایی دارد . موسیقی با تلفیقی میان انواع موسیقی تماشاچی را هوشیار نگه می دارد ، داستان را تعریف می کند ، ریتم نمایش را – در کنار سایر اجزاء ایجاد کننده ی ریتم – حفظ می کند و نهایتا اینکه حد نگه می دارد ، شنیده می شود و نمی شود ، گل درشت نیست .

افزودن المان های مدرن و امروزی به اجرا و استفاده از آنها در اکسسوار صحنه در ایجاد فاصله گذاری بسیار کارآمد و مهم بوده اند . بهره جویی از تبلت ، اینترنت و واژگانی چون وای فای  و … دست مخاطب را می گیرد و از جایی در زمان گالیله پرتاب می کند به امروز و این خود نهیبی است بر تماشاچی که غرقِ در داستان نشود و هوشیارانه به تماشای نمایشی مبتنی بر سبک برشت بنشیند و هم اینکه به او القاء می کند که على رغم همه ی امکانات و گسترش دایره ی علوم و ایجاد شدن ابزار نفوذ آن به میان عوام ، باز هم گالیله های بسیاری هستند که حقیقت را کشف می کنند اما جدی گرفته نمی شوند .

مسعود طیبی در اجرای نمایشنامه برشت با متد برشت به اندازه ی قابل قبولی موفق بوده است به علاوه اینکه علی رغم اجرایی مدرن ، نه از قصه چیزی کاسته شده و نه از پیام آن و نه حتی چیزی زائد به آن افزوده شده است ، تنها اشکال قابل توجه این اجرا ریتم بود که علی رغم کوتاه کردن پرده ها ، علی رغم موسیقی خوب ، علی رغم دیالوگ های سیال میان امروزی و دیروزی ، باز هم برخی از مخاطبین را خسته می کند و شاید راه حل این مشکل تغییر در ریتم بازی بازیگران بود ، که گر چه خوب هستند و پرتوان و پر انرژی اما از نیمه ی نمایش به بعد کمی مکانیکی یا طوطی وار بازی می کنند .

با همه این ها “نبرد گالیله” اجرای قابل توجهی است از نمایشنامه برشت که در ابعاد خودش و با توجه به جوان بودن گروه اجرایی ، محکم است و ماندگار .

المیرا نداف – نویسنده مهمان

۲ نظر ثبت شده است .

  1. هانا گفت:

    نقد عالی + نمایش عالی
    لایک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *