یادداشتی بر نمایش ” پاییز نگفته بود ” به کارگردانی زیبا دریاسفر
به بهانه اجرای آن در سی و پنجمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر
نمایش ” پاییز نگفته بود ” به کارگردانی زیبا دریاسفر یکی از ضعیف ترین نمایش های جشنواره بود که از بندرعباس در بخش ” به علاوه فجر ” در سالن سه نقطه به روی صحنه رفت .
نمایشی ملال آور ، خسته کننده ، با ریتمی بد ، بدون قصه و با متنی در حد یک ایده ی تک خطی که ابدا نه شخصیت پردازی دارد و نه دراماتورژی در آن صورت گرفته است .
” پاییز نگفته بود ” مردی را نشان می دهد که به جنگ رفته و گویا مرده و احتمالا همسرش هم مرده که برای مخاطب مشخص نمی شود و دیالوگ های نامفهوم و ناقصی در مکان و زمانی نامشخص بین این دو رد و بدل می شود . سه پرسوناژ دیگر ( مادر ، همسنگر مرد و یک دشمن ) هم هستند که معلوم نیست بود و نبودشان چه تاثیری بر اثر دارد !
از کل خانواده یک مادر را می بینیم که از ابتدا تا انتها در وسط صحنه نشسته است و بازیگر جوانی برای ایفای این نقش استفاده شده که با صداسازی قرار است نقش این مادر را بازی کند ، در واقع باید برای خلق یک شخصیت ، همه ی جنبه های آن پرداخت شده و روح بخشیده شود ، نه اینکه صرفا از صداسازی برای شخصیت سازی استفاده شود . نتیجه ی این انتخاب هم موجب شد همانند سایر پرسوناژ ها ، لوس و غیر قابل باور از آب درآید .
متن از چارچوب های اولیه داستان نویسی هم بی بهره است . نه زمان مشخصی دارد و نه موقعیت و مکان قصه معلوم است . پرسوناژهای این نمایش بدون هیچ قید و بندی از زمان و مکان یکدیگر را می بینند و با هم حرف می زنند .
همان طور که گفته شد ریتم هم ملال آور و کند است و چون قصه ای برای تعریف کردن ندارد مخاطب را با خود همراه نمی کند و حتی کوچکترین حسی هم در او ایجاد نمی کند : نه غم و نه شادی .
و وقتی نمایشی از حداقل های اجرا بی بهره باشد ، قطعا صحبت کردن درباره دکور و نور و … در آن بی معنی است !
به نظر می رسد این گروه جوان برای اجرای اثر شبه دانشجویی خود در معتبرترین جشنواره تئاتر ایران باید بسیار بیشتر و بیشتر اتود می زدند و تمرین می کردند و یا از یکی از نمایشنامه های معتبر ، قوی و چفت و بست دار برای شروع کار خود انتخاب می کردند ، چرا که : خشت اول گر نهد معمار کج ، تا ثریا می رود دیوار کج .
فرهاد ابراهیمی والا – دپارتمان نقد تئاترفستیوال
کارهای شهرستان خب معلومه بهتر از این نمیشه
چه توقعی داریداااا