نقدی بر نمایش " خوشبختی های کوچک سوسک شدن " به کارگردانی آزاده انصاری

بدبختی های بزرگ آدم شدن !


%d8%ae%d9%88%d8%b4%d8%a8%d8%ae%d8%aa%db%8c-%d9%87%d8%a7

«تئاتر ماسک» از نخستین و بدوی ترین اشکال تئاتر است. در این نوع از تئاتر،نمایش با اتکاء بر تأثیرات بصری نقاب هایی که بازیگران بر چهره زده اند،اجرا می شود.ماسک ها جایگزین چهره ها شده و حس کنجکاوی تماشاگران را در همان نخستین لحظات مواجهه بر می انگیزند.

«تئاتر ماسک» در ایران کمیاب و بسیار مهجور است.«خوشبختی های کوچک سوسک شدن» نمونه نسبتا موفق و قابل دفاعی از «تئاتر ماسک» در سال های اخیر است.منبع اقتباس نویسندگان این نمایش،داستان معروف «مسخ» نوشته فرانتس کافکا است.«مسخ» حکایت تلخ و غمبار مردی است به نام گره گوار سامسا که یک روز صبح وقتی از خواب برمی خیزد،متوجه می شود که تبدیل به سوسک شده است…!نادر برهانی مرند و فرهاد امینی در «خوشبختی های کوچک سوسک شدن» تلاش کرده اند تا ضمن حفظ چارچوب اثر اصلی،قرائت جدیدی از آن ارائه دهند.

نام نمایش حاکی از این نکته است که نویسندگان قصد داشته اند،نشان دهند آدمی که به سوسک تبدیل می شود،بر خلاف ضدقهرمان داستان کافکا،می تواند لحظات خوشی را تجربه کند،این ایده بسیار بکر و جالب توجهی است اما محتوای نمایشنامه با این پیش فرض در تناقض است.ضدقهرمان نمایش همچون ضدقهرمان داستان رنج زیادی را متحمل شده و در دریای بدبختی غوطه ور می شود.

اجرا بر خلاف متن از طنز پنهان و بسیار ظریفی برخوردار است.اجرای نسبتا طنزآلود متنی که مشحون از غم و غصه و بدبختی است،کار بسیار دشواری است.بخشی از طنز صحنه نشأت گرفته از ظاهر کاریکاتوری آدم ها و بخشی دیگر وابسته به حرکات ریتمیک هنرپیشه ها است.

نمایش متکی بر حرکت، صوت و ماسک است. نویسندگان تعمدا از به کار بردن منولوگ و دیالوگ زائد پرهیز کرده اند. قصه از آغاز تا انتها، بدون کلام به خوبی پیش رفته و فقط در جاهایی که واقعا راهی برای انتقال مفهوم به مخاطب وجود نداشته از منولوگ یا دیالوگ بهره گرفته شده است. ارزش کار نویسندگان در این نکته نهفته است که آن ها به جای قصه، دستور صحنه و شرح حرکات کاراکترها را نوشته و نمایش را روی کاغذ به خوبی طراحی و اجرا کرده اند. بازیگران نمایش همچون نویسندگان راه سخت و ناهمواری را پیش رو داشته اند. آن ها به فراخور نقش باید در تمام لحظات ماسک بر چهره داشته و بدون اتکاء بر میمیک و بیان، عواطف و احساسات را بروز دهند.

بخش عمده ای از توان بازیگران به اجرای حرکات که به خوبی با صوت همراهی می شود، اختصاص یافته است. طراحی صوتی جزء ارکان اصلی این نمایش است. نقش کلیدی صوت برای مخاطب از همان پرده افتتاحیه محرز می گردد و این نقش تا پایان اهمیت ساختاری خود را حفظ می کند. اصوات نه تنها بر جذابیت حرکات شخصیت های کاریکاتوری نمایش افزوده اند بلکه به فضاسازی نیز کمک کرده اند.

نور صحنه تقریبا هدفمند طراحی و تنظیم شده هر چند خلاء بهره مندی از نور موضعی تعقیب کننده در برخی لحظات و بزنگاه های نمایشی محسوس است. چشم های ورقلمبیده و نگاه سرشار از بهت و گیجی دو ویژگی مهم ماسک ها هستند که به خوبی ویژگی های شخصیت های «مسخ» و فضای مالیخولیایی داستان کافکا را بازتاب می دهند.

آزاده انصاری علاوه بر ماسک از عروسک نیز استفاده ساختاری مناسبی کرده است. کارکرد عروسک در این نمایش بسیار متنوع است.عروسک ها هم در شناساندن برخی از شخصیت ها هم به عنوان کاراکتری مجزا در بازنمایی نمایشی برخی از مفاهیم مد نظر نویسندگان و کارگردان نقش دارند. طراحی لباس جزء نقاط قوت نمایش است بالاخص دامن پف دار مادر گره گوار که مکررا تماشاگران را به خنده می اندازد و به یک ویژگی جدایی ناپذیر از نقش تبدیل می گردد.

موسیقی هدفمندانه خلاء تعمدی کلام در بسیاری از صحنه ها را پر می کند. دکور نمایش در عین سادگی به خوبی فضای لازم برای تغییر مکان بازیگران را فراهم آورده و بخش هایی از آن در مواردی (مثلا رادیوی نقاشی شده) حتی به عنوان آکسسوار (وسایل صحنه) مورد استفاده قرار گرفته است.

«خوشبختی های کوچک سوسک شدن» حاصل یک کار تیمی بسیار منسجم است. زحماتی که عوامل این نمایش متحمل شده اند به خوبی در صحنه متجلی شده است. آزاده انصاری موفق شده یکی از بهترین اجراهای تئاتر ماسک» در ایران را به روی صحنه ببرد.نمایش«خوشبختی های کوچک سوسک شدن»، خوشبختی کوچک (والبته به زعم من بزرگ) و دستاورد ماندگاری  برای تئاتر ایران است.

               دکتر شهرام خرازی ها – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *