رامین معصومیان و فرید قادر پناه که پیش از این تجربه ی همکاری و کارگردانی مشترک در دو نمایش “شبی بیرون از خانه” و “آوریل ۱۹۹۸” را داشته اند ، این بار به سراغ متنی از هارولد پینتر به نام “بازگشت به خانه” رفته اند و آن را در تماشاخانه ارغنون به روی صحنه برده اند . به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی با این دو کارگردان جوان و با استعداد عرصه ی تئاتر داشته است که می توانید آن را در ادامه بخوانید .
پس از “شبی بیرون از خانه” مجددا به سراغ هارولد پینتر رفتید . این علاقه از کجا نشات می گیرد ؟ و چرا در میان نمایشنامه های او این بار “بازگشت به خانه” را انتخاب کردید ؟
رامین معصومیان : همیشه این دغدغه را داشتیم که چرا در کشور ما به یک سری از نویسنده ها کم اهمیت داده می شود و به دلایل مختلف آنقدر که باید روی آن ها کار نشده است . ما خیلی دوست داشتیم که پینتر را با یک دید حرفه ای وارد تئاترمان کنیم ، زیرا فکر می کنم تا به حال به غیر از چند کار دانشجویی کار زیادی از پینتر اجرا نشده است . تنها یک و یا دو کار بوده که یکی از آنها اجراخوانی آقای دکتر دلخواه بود و دیگری هم یک اجرای صحنه ای بود و بقیه به صورت اجراخوانی ، نمایشنامه خوانی و یا اجرای دانشجویی بوده است ، در حالی که پینتر نویسنده بزرگی است ، جایزه نوبل دریافت کرده و انقلابی در نویسندگی بوجود آورده است و به همین خاطر ما می خواستیم که این نویسنده را به صورت جدی تری وارد تئاتر کنیم و این متن هم یکی از مهمترین متن های هارولد پینتر است .
آیا در طی روند دراماتورژی متن تغییری در متن اصلی به وجود آوردید ؟ هدف اصلی شما در دراماتورژی تاکید بر چه مفاهیمی بود ؟
فرید قادر پناه : به دلیل خیلی از مسائل نمی خواستیم در دراماتورژی کار ورود کنیم ، ولی از لحاظ تطبیق با جامعه خودمان مجبور به دراماتورژی متن شدیم . پینتر در این متن بیشتر بحث اجتماعی و خانواده ای داشت و دراماتورژی نیز به همین دلیل اتفاق افتاد ، چون ما می خواستیم خانواده ایرانی را به گونه ای دخیل کنیم و بسیار با وسواس این کار را کردیم که خدایی ناکرده به کسی برنخورد . و دلیل اینکه در بروشور از عنوان “دراماتورژ” استفاده کردیم این بود که کلمه دیگری پیدا نکردیم ، ما یک سری تعاریف داریم ولی در واقع دراماتورژ نیستیم که بخواهیم بر روی خود اسم بگذاریم ، نویسنده هم نیستیم . ما برای دید فرامتنی که نسبت به اثر داشتیم ، اسمی پیدا نکردیم به همین دلیل مجبور شدیم نام “دراماتورژ” را بگذاریم .
این نمایشنامه یک فرامتن دارد ، رابطه های پنهانی که پینتر در رابطه با آن ها حرف نمی زند ، سیستم پینتر به این شکل است ، او تخیل تماشاگر را به کار می اندازد و اجازه می دهد که تماشاگر برداشت خود را کند . ما هم آنچه که می خواستیم را از متن کشف کردیم و هم درامی را انتخاب کردیم که حول محور احساسات آدم ها و خوی تمیز و کثیفی که در انسان ها وجود دارد ، می چرخد . طی تحقیقاتی که انجام دادیم متوجه شدیم که این نمایش به شدت درباره آفرینش و انسان صحبت می کند و به قول یکی از اساتید “بازگشت به خانه” همان “بازگشت به بهشت” است . اگر بخواهیم کمی پا را فراتر بگذاریم ، می توان پرسید اصلا این بهشت وجود دارد ؟ آیا بهشتی که ما می بینیم ، آن بهشت شیرینی است که تعریف می شود ؟ شیرین تر است یا تلخ تر ؟ چه روزمرگی در آن اتفاق می افتد ؟ و بحث پیدایش زمین و انسان ها ، هابیل و قابیل که روایت های بسیاری در رابطه با اختلاف آن ها که برادر هستند ، وجود دارد و اینکه اختلاف ها از آنجا شکل می گیرد و تا اختلافاتی که در همه جوامع دنیا وجود دارد ، می رسد . درواقع فرامتنی کلمه درست تری برای دراماتورژی است .
ما در نمایش شاهد یک سری ارجاعات فلسفی هستیم ، زمانی که تصمیم به اجرای این نمایشنامه گرفتید ، در این زمینه چه مطالعاتی انجام دادید ؟
فرید قادر پناه : در این زمینه ها بسیار تحقیق و کد گذاری شده است مانند بحث سه فرزند و یک پدر و دو عمو و همچنین سه فرزند رویایی تدی . در واقع یک سری چرخه ها همچون بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان هستند که همیشه اتفاق می افتند و همیشه وجود دارند ولی یک سری اتفاقات مانند پیدایش زمین است که چرخه ندارد ، فقط یک شروع دارد و راجع به پایان آن می توان مفصل صحبت کرد . بسیار بر روی نداشتن چرخه ، فکر و تحقیق کردیم . کدگذاری شده راجع به عقده ادیپ کار کردیم ، نخواستیم داستان بر حول محور آن بگردد اما می خواستیم در بعضی جاها تمایل تدی به مادرش را نشان دهیم ، همچنین حسادتی که به پدرش و عمویش می کند .
رامین معصومیان : بهشتی که در ابتدا در مورد آن صحبت شد در واقع همان مدینه فاضله ای است که در فلسفه درمورد آن صحبت می شود .
در ابتدای نمایش تدی را می بینیم که به روی صحنه می آید و با زبانی ناآشنا شروع به صحبت می کند ، در مورد این زبان برای ما توضیح دهید .
رامین معصومیان : در نمایشنامه کاراکتری با عنوان مادر وجود ندارد و تنها از آن صحبت می شود ، ما در ۱۰ دقیقه اول ، که بدون دیالوگ است و تنها روایتی را به زبان عجیبی می شنویم ، در واقع پسر از مادر خود روایت می کند و داستانی را که برای مادرش اتفاق افتاده را تعریف می کند که البته این قسمت در متن وجود ندارد و ما تنها تصویری از آن را می بینیم ، به این دلیل که در متن اصلی تنها راجع به این اتفاق بین افراد خانواده صحبت می شود ، که مادر اینگونه بوده و الان مرده و تدی بعد از چند سال برگشته است ، یعنی در ده دقیقه اول تدی تمام گذشته مادر را تعریف می کند و ما آن را بر روی صحنه می بینیم . آن زبان زبانی نیست که به گویش خاصی اشاره داشته باشد ، شاید اگر با دقت گوش بدهید تمام داستان را از انتها به ابتدا تعریف می کند ولی تعریف می کند که چه اتفاقی برای مادر می افتد .
فرید قادرپناه : تمام کلمات نه ولی به صورت کد گذاری شده بعضی از کلمات را برعکس می گوید .
چه مدت برای این اجرا تمرین داشتید ؟ از پروسه ی تمرینات گروه بگویید ؟
رامین معصومیان : تقریبا ۹ ماه . پروسه تمرینات ما همیشه بسیار طولانی مدت است ، دقیقا پروسه به دنیا آمدن یک بچه . ما تا مدتی در تمرین دست بازیگرمان را بسیار باز می گذاریم و اجازه می دهیم بازیگر با اتودهای مختلف و حال و هواهای مختلف به نقش و کاراکتر خود نزدیک شود و بعد از آن مدت که بازیگر نقشش را پیدا کرد ، به صورت خیلی سفت و سخت برای او پارتیتور بندی (partitura) می کنیم . همه اکت ها ، دیالوگ ها و حتی پلک زدن هایش را پارتیتور می بندیم . اما این نیز در طی طولانی تمرین کردن آنقدر راحت حل می شود که دیگر مکانیکی جلوه نمی کند . تمام حرکات بازیگر در این نمایش پارتیتور بندی شده است و در تمام ۳۰ شب اجرا ، بازیگران یک اجرا را ارائه می دهند و آنقدر حل شده است که تماشاچی آن را احساس نمی کند .
در طراحی دکور درهایی را با رنگ سفید می بینیم که پرسوناژها مدام در حال رفت و آمد از طریق این درها هستند . در مورد طراحی دکور و اینکه درها را نماد چه چیزی در نظر گرفتید و چگونه به آن رسیدید ، توضیح دهید .
فرید قادرپناه : ایده اولیه ما ، ایده هزارتو بود که می خواستیم به صورت پرسپکتیو در انتهای صحنه باشد و در آن حرکت کنیم ولی عملی نبود . به همین دلیل ایده مان را بر این پایه گذاشتیم و سپس کم کم به در رسیدیم و گفتیم بد نیست که درهای متعددی در این خانه برای رفت و آمد وجود داشته باشد و مشخص نباشد که این اتفاق کجای این خانه در حال رخ دادن است . کم کم به این رسیدیم که هر کدام از درها ، در کمد باشد و می خواستیم از این طریق فضای محدود ذهنی آدم های این خانه را نشان دهیم . رنگ سفید درها و خاکستری صحنه به دلیل خاکستری بودن داستان ما است زیرا به شدت می خواستیم این اتفاق برای تماشاگر خسته کننده به چشم بیاید و از همه لحاظ دچار خستگی فکری شود تا زمانی که رنگ قرمز سیب می آید ، بتواند به طور کامل نشان دهد که آن سیب نماد چیست و چه اتفاقی دارد می افتد .
و در پایان صحبتی دارید ؟
رامین معصومیان : تئاتر ما حال خوبی ندارد . کارها یکی پس از دیگری در حال ضرر دادن هستند و کارگردان ها نسبت به تئاتر کار کردن دلسرد شده اند چون متاسفانه تئاتر ما ، درگیر چهره شده است . دلم می خواست در اجرایی که برای جمعی از هنرمندان و پیشکسوتان داشتیم ، بگویم که شماها نگذارید این اتفاق بیفتد ، اگر شماها قرار است کار کنید دیگر به فکر گیشه و چهره بودن نباشید . تئاتر این است ( “بازگشت به خانه” ) ، نمی گویم خوب یا بد ، ثمره ۹ ماه تمرین است . شاید این اجرا حتی ۲۰ درصد از چیزی نبود که ما بر سر تمرین ها کشف کردیم و به آن رسیدیم . اجرا بهانه ای است برای آنکه بگوییم ما اجرا هم رفتیم وگرنه تمام پروسه تمرین ، آن لذتی است که ما در تئاتر می بریم که متاسفانه الان بی اهمیت ترین چیز ممکن است . تئاتر، چهره ، گیشه و تمدیدهای پیاپی تا چند سال مداوم ، برای چیست ؟ تنها برای این است که گیشه دارد . به جرات می گویم کاری مثل ما که چهره ندارد ، طبیعتا گیشه هم ندارد .
فرید قادرپناه : البته خدا را شکر کارهایی که ما انجام می دهیم ، استقبال تماشاگر دارد و این گلایه ها برای خودمان نیست بلکه برای دوستانی است که می بینیم که با استعداد هستند اما به مشکل می خورند . من دوست دارم که از تیم مان تعریف بکنم ، در این نمایش یک تیم ۱۱ نفره داریم که بسیار در این مدت زحمت کشیدند . باز و بسته شدن هرکدام از آن درها نیازمند تمرین و تمرکز بود . بسیار از صبر این گروه سپاسگزارم و انشالله در آینده بیشتر از این بچه ها بشنوید . خوشحالم که تئاتر فستیوال همچنان هست و می آید و از تئاتر حمایت می کند .