یادداشتی بر نمایش " اگر یک روز دیگر زنده بودم " به کارگردانی مهدی راستی

قبرستانی برای یک ایدۀ خوب


تئاتر فستیوال

” اگر یک روز دیگر زنده بودم ”  نمایش بدی است که بر اساس ایده ی خوبی شکل گرفته است ، اما نمایشنامه ای بی سر و ته ، ضعیف و اجرایی ناقص دارد .

این نمایش بیش از هر چیز از نبود قصه و شخصیت پردازی های ناقص و رها شده رنج می برد . در حقیقت نداشتن نمایشنامه ای منسجم و قصه گو سبب شده است تا این نمایش به اثری بد و غیرقابل دیدن تبدیل شود .

شخصیت های نمایش بی هویت هستند و هیچ یک به مخاطب معرفی نمی شوند ما در ابتدای نمایش دختری را می بینیم که گویی روحش مورد آزار قرار گرفته است ، سپس نور می رود و ناگهان ما با قبرستانی مواجه می شویم که در آن گورکنی زندگی می کند که با ارواح آن قبرستان که در صحنه حضور دارند ، در ارتباط است . حال این که این گورکن کیست ؟ از کجا آمده ؟ چه گذشته ای دارد ؟ مشخص نیست .

برخلاف انتظار تنها برخی از این ارواح سرگردان به مخاطب معرفی می شوند که البته دانستن سرگذشت آن ها هیچ کمکی به روند قصه نمی کند و شخصیت اصلی قصه همچنان بی هویت باقی می ماند .

در این آشفته بازار بار دیگر دختر وارد قصه می شود که متاسفانه این پرسوناژ در حد تیپ هم نیست و کارگردان نیز برای شخصیت پردازی آن هیچ تلاشی نکرده است ، به نوعی می توان گفت پرسوناژهای اصلی نمایش ” اگر یک روز دیگر زنده بودم ” بی هویت رها شده اند و تمرکز کارگردان تنها بر طراحی حرکت ارواح – به ویژه بازیگران فرم – معطوف شده است ، که مدام دور بازیگران می چرخند و اکت های مختلفی از خود نشان می دهند که هیچ کمکی نه به روند قصه می کند و نه گره ای را برای مخاطب باز می کند و نه معنای مشخصی دارند .

این طراحی پیش چشم مخاطب اساسا خوشایند نیست ؛ چرا که گویی کارگردان فراموش کرده است که این نمایش قرار است در سالن کوچک استاد مشایخی اجرا شود و این بی تدبیری فضای نمایش را به آشفته بازاری بی هیچ کارگردانی و طراحی میزانسن تبدیل کرده است و آنچه ما بر صحنه می بینیم این است که چندین بازیگر بی هدف روی صحنه رها شده اند و هر یک نقش خاص خود را ایفا می کنند ؛ و بدا به حال مخاطب که نه از قصه نمایش می تواند لذت ببرد و نه از فرم اجرایی آن . بلکه تنها دیدن صحنه های آشفته ، نورهای آزاردهنده ، عوض شدن پی در پی صحنه ها و تماشای چهره هایی با گریم های تخیلی و ریتم بسیار بسیار کند نمایش ، او را آزار می دهد و از انتخاب تماشای این نمایش پشیمان می کند .

انتخاب اشتباه بازیگران اصلی این نمایش نیز نقطه ضعف دیگر این اجراست . به عنوان مثال ما گورکنی را می بینیم که ریزنقش است و کوچک اندام ، با آنکه سالیان سال است در قبرستان زندگی می کند اما سن کمی دارد و یک پای او می لنگد که اساسا مشخص نمی شود دلیلش چیست ؟ دختر جوانی که دلش را ربوده ، چه کسی است ؟ چرا گهگاهی پیش او می آید ؟ به هیچ یک از این سوالات پاسخی داده نمی شود .

اگر کارگردان این نمایش اندکی صبوری می کرد ، قلم را کنار می گذاشت و با خود لحظه ای فکر می کرد که قرار است در این نمایش چه اتفاقی بیفتد و روند قصه را قرار است به کدام سمت هدایت کند و آنچه می خواهد به مخاطب خود انتقال دهد چیست ، شاید تمامی این ضعف ها و مشکلات حل می شد و ” اگر یک روز دیگر زنده بودم ” این چنین آزار دهنده و غیرقابل دیدن نمی شد .

به اختصار می توان گفت نداشتن قصه ، کارگردانی ضعیف ، ریتم نامناسب و میزانسنی که بد و اشتباه طراحی شده از عوامل اصلی هستند که این نمایش را به اثری بد و قصه ای مبهم در دل یک قبرستان با ارواح سرگردان تبدیل کرده و تلاش گروه پر تعداد خود را به هدر داده است . اثری که با حذف شخصیت های خیالی و معرفی کامل پرسوناژهای اصلی می توانست خود را از چنین اجرای ضعیفی نجات دهد و مخاطب را برای دیدن و شنیدن قصه خود ترغیب کند و به نمایشی قابل دیدن تبدیل شود .

مرجان سادات هاشمی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال

۴ نظر ثبت شده است .

  1. ناشناس گفت:

    خیلی مزخرف بود . دلم خنک شد

  2. تبنا گفت:

    امیدوارم با این یادداشت ها نظارت تخصصی بر اجرای نمایش ها بیشتر بشه . واقعا سطح علمی اهالی تئاتر هم متاسفانه که زمانی در جامعه پیشرو بودند افت کرده .

  3. احمد دلیری گفت:

    شما بر چه اساسی به خودتان اجازه میدین نمایش ها را پیشنهاد نمیشود بزنید . با این همه زحمت گروه ها
    متاسفم برایتان

  4. مانی گفت:

    به نظرم با زیاد شدن سالن های خصوصی دیگه این مدیریت سالن ها هستند که باید حواسشون به نمایش هایی که تو سالنشون اجرا میشه باشن . چون از یه جایی به بعد دیگه اعتبار سالن میزه زیر سوال خب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *