نمایش “خداحافظ باغ آلبالوی من” به نویسندگی و کارگردانی سارا مخاوات در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر اجرا می شود . خبرنگار تئاتر فستیوال به همین بهانه گفت و گویی با کارگردان این نمایش انجام داده است که می توانید در ادامه بخوانید :
در رابطه با اولین تجربه کارگردانی خود بگویید .
اولین تجربه ی کارگردانی، در ابعاد حرفه ای و سالن حرفه ای، همان چیزی است که سال ها برای آن صبر کرده ام. دو سال پیش این نمایشنامه آماده بود. اطرافیانم پیشنهاد می دادند که در سالن های خصوصی کوچک و شناخته نشده کارم را اجرا کنم. اما من برای این روز صبر کرده ام و حالا راضی هستم. البته آنقدر پیش آمده که در سالن های کوچک کارهای خوب دیده ام، که حالا ابایی از کار کردن در آن سالن ها ندارم. اما همیشه دلم می خواست اولین کارم در تئاترشهر باشد. این تجربه برای من لذت بخش، سخت و بسیار عزیز بوده و هست.
در رابطه با ایده ی متن و شکل گیری آن بگویید .
ایده ی اولیه شکل گیری متن مربوط به پنج سال پیش است. سه سال پیش ، بعد از اینکه رمانم را به پایان رساندم ، به طور جدی شروع به نوشتن آن کرده ام و تا همین سه ماه پیش در حال بازنویسی و ویرایش جزییات آن بوده ام.
آیا ایده ای هم از “باغ آلبالو” ی آنتوان چخوف گرفته اید ؟
نه . این نمایشنامه هیچ ربطی به باغ آلبالوی چخوف ندارد. اما من عاشق جمله ای از “مادام رانوسکایا” هستم. او این جمله را وقتی می گوید که باغ آلبالوی عزیزش را از دست می دهد . شخصیت نمایش ما هم این جمله را وقتی می گوید که با تمام خاطرات و رویاهایش خداحافظی می کند. تنها شباهت این دو همین است.
در رابطه با شکل گیری گروه نمایش و تمرینات خود توضیح دهید .
تمرینات مان از اول خرداد ماه شروع شد. پرنده علایی – از بازیگران این نمایش – از همان لحظه ی پایان نمایشنامه قرار شد در نقش مادام بوآری باشد. نازنین احمدی – بازیگر دیگر این نمایش – را از سالها قبل می شناختم. وقتی زمان اجرا مشخص شد با او تماس گرفتم . خوشبختانه پذیرفت که نقش اسکارلت را بازی کند. هاله گرجی – بازیگر دیگر این نمایش – کمی دیرتر به گروه اضافه شد. فکر می کنم پانزده جلسه ای از تمرینات گذشته بود که به ما پیوست.
با توجه به فضای سورئال نمایش چطور بازیگران را با فضای ذهنی تان آشنا کردید ؟
راستش را بخواهید جلب کردن اعتماد بازیگران کمی سخت بود. نمایشنامه برای بازیگران ترسناک بود. قطعه قطعه بود و مدام از یک فضا به فضای دیگری می رفت. زمان زیادی گذاشتم تا نقش و نمایشنامه را تحلیل کنم و به سوالاتشان پاسخ بدهم. کم کم کار شکل گرفت و بازیگران با فضا و دیالوگ ها راحت تر شدند و خودشان را در نقش پیدا کردند و از آن به بعد کمی همه چیز آسان تر شد.
در مصاحبه های قبلی خود گفته اید خوزستانی هستید . آیا قصد دارید این نمایش را در شهر خودتان هم اجرا کنید ؟
نمی دانم، فعلا تصمیمی در این باره ندارم و صحبتی هم نکرده ام. طبیعی است که اجرای کار در بهبهان یا اهواز لذت بخش خواهد بود اما مشکلات خاص خودش را هم دارد که مربوط به کمبود شدید امکانات در آنجا است.
آیا فعالیت تئاتری در شهرتان داشته اید ؟ وضعیت تئاتر بهبهان چگونه است ؟
تا به حال نه در اهواز و نه در بهبهان فعالیتی نداشته ام. وقتی نوجوان بودم تمام هدفم قبول شدن در دانشگاه هنر بود. هجده سالگی در دانشگاه قبول شدم و به تهران آمدم و از آن موقع در این شهر ماندگار شده ام. بنابراین متاسفانه هرگز فرصت همکاری با گروه های هنری خوزستان را نداشته ام.