من نمایش ” ضیافت شبانه ای برای شبنم ” به کارگردانی روزبه روحی پور را از فیلم سینمایی ” ضیافت ” بیشتر دوست داشتم .
و همین جا از طرفداران ِ این فیلم و از ” کیمیایی ” بازها ، می خواهم که بر اعصاب خود مسلط باشند و این نوشته را تا پایان بخوانند .
برای آن سال های دور ِ قهرمان پرور ِ قهرمان پرستی ِ من ( و ما ) ، برای من ( و ما ) در جایی میانه دهه هفتاد ، ” ضیافت ِ ” کیمیایی دیدنی ، جذاب ، تاثیرگذار و به نظرمان ” ماندگار ” می آمد ؛ ولی برای من ( و شاید ما ) در این روزها ، روزگار ، دیگر روزگار قهرمان بازی های تک نفره و ” سلطان ” بازی و بزن بهادری های ِ بی منطق ِ قهرمان ِ یکه تاز قصه و فیلم نیست . این روزگار ، من ( و امیدوارم ما ) بیشتر قصه هایی را دوست دارم با مردمانی پیش تاز ، مردمانی که همه قهرمان ِ قصه هستند . بی نیاز به پیش قراول .
و این اتفاقی است که در ” ضیافت شبانه ای … ” می افتد و نویسنده نمایشنامه ، به خوبی قصه تک قهرمان ، کیمیایی را به قصه پر از قهرمان ِ خودش در کافه ” ماه طاووس ” تبدیل می کند و این نکته ، در کنار بازسازی منطقی و گرته برداری گونه کارگردان و البته نویسنده از ” ضیافتِ ” کیمیایی ، این نمایش را به خصوص برای نسلی که ” ضیافت ” را درک کرده ، دلچسب می کند .
پس مهم ترین ویژگی این نمایش ، نمایشنامه ای جسورانه ، در عین حال منطقی و قصه گو است . که به ” ضیافت ” نگاه کرده است و از آن ایده گرفته ، ولی در دام تکرار ” ضیافت ” و خاطره بازی های رایج این روزها نیفتاده است .
در ادامه ” ضیافت شبانه … ” با یک طراحی صحنه درست ، فضای واقعیت را از خیال جدا کرده است . واقعیتی که در فضای کافه ” ماه طاووس ” در جریان است و چیزی خیال گونه و با اما و اگر ، که ما ( تماشاچی ) و حتی کسانی که در کافه هستند ( پرسوناژهای نمایشنامه ) خیال می کنیم در پشت دیوارهای کافه در جریان است ؛ که هم می تواند واقعیت باشد و هم می تواند نباشد . و طراحی صحنه نمایش با جدا کردن این دو فضا از هم با دیواری شفاف ، در ارجاع ذهن مخاطب به معانی فوق موفق عمل میکند.
البته نباید نور پردازی درست را در این مورد نادیده گرفت ؛که به خوبی فضا ها را از هم جدا کرده و به هر یک رنگ و هویت ویژه خود را می دهد.
در ادامه ایده تقطیع نمایش با واگویه های هر پرسوناژ و معرفی شدن هر پرسوناژ توسط خودش ، اولا مارا از فضای سوپررئالیستی برخی آثار مشابه (که هیچ کارکردی هم ندارد و اغلب به زیان هویت و فضای یک اثر نمایشی تمام میشود ) دور می کند و هر لحظه به یادمان می آورد که در حال تماشای یک نمایش هستیم ، نمایشی که شاید و فقط شاید بر اساس واقعیت ساخته شده باشد ؛ نور کل صحنه می رود ، نور موضعی روی یک بازیگر تابیده می شود و او خودش را تمام و کمال ، رو به تماشاچی معرفی میکند . چیدمان این میزانسن هوشمندانه است و ترتیب معرفی پرسوناژ ها در گره گشایی قصه و خلق خرده پی رنگ ها و حفظ ریتم قصه بسیار کارآمد است و بهترین آن ، شروع شدنش با “شبنم” و پایان یافتنش با “شیرین” است ، “شیرینی” که شاید برخی او را با قهرمان فیلم های کیمیایی اشتباه بگیرند ، اما واقعا شیرین فقط یکی از قهرمانان ِ “ضیافت شبانه …” است .
و برای اثبات این موضوع می شود به پرده پایانی نمایش اشاره کرد ، چیزی شبیه به “شام آخر” ، تجمع قهرمانان برای نجات “شبنم” و این صحنه با بازیگرانی که روی صحنه فریز شده اند و هر یک در بهترین نقطه از قصه خودشان هستند ، یکی از ناب ترین صحنه های این نمایش است .
انتخاب درست موسیقی ، بازیگرانی حرفه ای که حد نگه می دارند و دچار اوراکت های نمایش های مشابه نمی شوند و یا بازی دزدی ندارند و هر یک در چهارچوب پرسوناژ و هدایت کارگردان ایفای نقش میکند و نهایتا یک پایان بندی سیاه و سفید (نه نا امیدانه و سیاه ، و نه صد در صد روشن و امیدوارانه) در کنار همه آنچه قبل از این گفتم ، نمایش “ضیافت شبانه…”را برای من از ” ضیافت ” کیمیایی دلچسب تر کرد ، ضیافتی که برای قهرمانی همه است .
سعید خالقی -دپارتمان نقد تئاتر فستیوال
خیلی خوب بود . بازی ها خوب بودند . فضاسازی بسیار عالی
حالم خوب شد