دست گذاشتن روی سوژه ای با موضوع مرگ و کوتاه شدن دست آدم ها از زندگی ، موضوعی است که همواره انسان درگیر آن است . گیتی قاسمی با دست گذاشتن روی یکی از متن های ژان پل سارتر که به این موضوع می پردازد نمایشی را به روی صحنه برده که به خوبی می تواند با طرح قصه ای ساده و پرکشش به مخاطبین خود تلنگر بزند .
“خروج ممنوع” سه پرسوناژ اصلی دارد که هر یک در شرایطی بعد از مرگ شان در اتاقی در برزخ قرار می گیرند که خروج از آن ممنوع است و تا ابد باید در همین شرایط باقی بمانند . قصه ی جذاب این نمایش ، از ابتدای معرفی پرسوناژها و کشمکش های بین آنها و در هم تنیده شدن روابط شان تا انتهای نتیجه گیری ، چندین دست روی دست دارد که می تواند به خوبی مخاطب را میخکوب خود کند و در بر او تاثیر بگذارد و سوالات زیادی را در ذهن ایجاد کند . همچنین بیننده را مجبور می کند خود را در قامت آن سه شخصیت ببیند و خودش و اعمالش را قضاوت کند .
خوبی ماجرا آن است که کارگردان این اثر نمایشی تلاش کرده همه چیز را ساده و راحت در معرض مخاطب قرار دهد و با دراماتورژی درست و به اندازه از پیچیدگی های متن اصلی سارتر بکاهد . تکلیف گیتی قاسمی با متن و اولین اثری که روی صحنه برده و کارگردانی کرده روشن است بنابراین توانسته اثری موفق و خوش ساخت را روی صحنه اجرا کند .
این سادگی در سایر عوامل نمایش هم دیده می شود . در طراحی صحنه ی این نمایش که قرار است فضای سورئال برزخ را نشان دهد ، به دور از شلوغ کاری های مرسوم ، به سادگی و با استفاده از چند باکس با ارتفاع هایی متفاوت و به صورت پله و با قرار دادن یک دیوار مشکی سرتاسری رو به روی مخاطب و نوشتن کلمه خروج ممنوع روی آن ، به خوبی تداعی گر اتاق بسته ای است که این آدم ها در آن گیر افتاده اند و هیچ راه خروجی ندارند . این طراحی بهتر می بود اگر تکلیف تک صندلی قرار گرفته روی صحنه هم مشخص می شد و کارکرد مشخصی داشت ؛ یا برای صحنه هایی که هر پرسوناژ به صورت مونولوگ خاطرات خود را مرور می کند ، جایگاه یا طبقه مشخصی روی صحنه طراحی می شد .
موسیقی این نمایش که توسط یک نوازنده و با استفاده از سازهای متفاوت نواخته می شود ، درست و به اندازه می تواند در خدمت قصه و فضاسازی ها باشد و در خلق صحنه های خشم ، عذاب ، ترس و … تاثیرگذار باشد .
طراحی لباس در این نمایش هم اگرچه ابتکار و خلاقیت خاصی ندارد اما می تواند هم راستا با سایر قسمت های نمایش به درک مخاطب در فهم قصه و شناخت پرسوناژها کمک کند .
تا انتهای نمایش هم کارگردان ، تماشاگر را رها نمی کند و در بخش پایانی نمایش ، با پخش صدای ماشین و ترافیک و زندگی شهری ، او را از آن دنیای برزخی به زندگی واقعی پرتاب می کند و گویا با آن نریشن ، با مخاطب خود اتمام حجت می کند و تلنگر آخر را به صورت سوبژکتیو به او می زند که وقتی از سالن نمایش بیرون می رود آیا تصمیمی برای تغییر در زندگی خود دارد یا نه ؟!
روی هم رفته “خروج ممنوع” نمایش موفقی است . گیتی قاسمی روی صحنه شعار نمی دهد و علی رغم آنکه این نمایشنامه ظرفیت شلنگ تخته بازی های گوناگونی را در بخش های مختلف مثل طراحی نور ، لباس ، صحنه و … دارد اما کارگردان با فهمیدگی خود ، تمام تلاش خود را می کند تا هرچه ساده تر با مخاطب ارتباط برقرار کند و از پس قصه گویی و سرگرم کردن بیننده ، حرف خود را بزند و از این رو موفق است .
مینا محمدی – دپارتمان نقد تئاتر فستیوال