بدون اغراق تا زمان نوشتن این مطلب که پنج روز از جشنواره تئاتر فجر می گذرد ، نمایش “ یک هفته راه رفتن در بهشت “ به کارگردانی سید محمد مهدی هاشم زاده از شیراز ، خلاقانه ترین و بهترین اثر جشنواره بوده است. نمایشی قصه گو، با میزانسنی جذاب و دارای عمق و طراحی نور خلاقانه و جسورانه و البته منطبق بر سوژه و فرم و نهایتا بازی های درست و به جا که نشان از پشتکار بالای بازیگرانش داشت .
“ یک هفته راه رفتن در بهشت “ قصه ای به ظاهر ساده و حتی تکراری دارد ، یک قصه بومی که به ماجراهای روستاهای پر حادثه استان فارس می پردازد ؛ اما نه در جهان زنده ها ، بلکه در جهان مردگان ، در جایی شبیه به برزخ .
بهره جویی کارگردان از شیوه نورهای موضعی که توسط بازیگران تابانده می شوند و فضای تاریک صحنه با سکوتی که لابه لای تاریکیِ محض و ظهورِ نورهای موضعی ، در جریان است و عمقی که جایگیری بازیگران و زاویه تابش نور به صحنه می دهد ، در تداعی این برزخ بسیار کارآمد بوده اند .
در واقع با این شیوه از نور پردازی و قطع و وصل شدن نور و سرعت بالای بازیگران در قرارگیری در میزانسن بعدی شان ، تماشاچی گویی در حال تماشای یک قصه توسط اسلایدرهایی است با استفاده از یک اُوِرهِد روی دیوار تشکیل می شوند ، فریم هایی منقطع اما مرتبط با هم که لحظه لحظه ی نمایش را شبیه به عکس هایی با قاب بندی های بی نظیر و اغلب رُعب آور می کند که دقیقا با سوژه و فرم مورد نظر کارگردان همخوانی دارند و تماشاچی را کاملا از جهان واقعیت جدا کرده و به برزخ مورد نظرش پرت می کند .
طراحی صحنه نیز بسیار اندک است و به یک دَر محدود می شود که تقریبا در تمام صحنه ها از آن استفاده می گردد و بسیار کاربردی و درست طراحی شده است . مابقی طراحی صحنه و فضا سازی ها و جدا کردن فضا ها از یکدیگر و هویت بخشی به اماکن ، تنها و تنها به وسیله نور انحام می شود ، آن هم نور های موضعی و یا چراغ های متحرک که توسط بازیگران حمل می شوند . و این کارِ بازیگران را به شدت سخت می کند . یعنی اگر بازیگری به اندازه یک سانتی متر از راکورد و یا میزانسن تخظی می کرد ، در تاریکی محضِ سایر بخش های صحنه ، گم می شد و دیده نمی شد و لاجرم نمایش از هم گسیخته می شد . اتفاقی که به هیج وجه در “ یک هفته راه رفتن در بهشت “ رخ نمی دهد و همه بازیگران همچون یک ارکستر بزرگ ، منظم و هماهنگ عمل می کنند .
علی رغم فضای تاریک و بی نور صحنه در “ یک هفته راه رفتن در بهشت “ و علی رغم فضای ساکت و رعب آور و علی رقم اینکه زمان در طول نمایش کش می آید ، اما اثر هم از لحاظ ریتم بصری و هم از لحاظ ریتم وقایع و تبدیل هر تز به آنتی تز آن و نهایتا در برخی صحنه رسیدن به سنتز ، بسیار درست پیش می رود و می تواند مخاطب را لحظه به لحظه و تا پایان با خود همراه کند و این برای اثری که اساسا باید ریتمش کُند باشد و تداعی گر زمانِ کِش آمده ی وقایع باشد ، امتیاز بالایی است .
جذابیت دیگر “ یک هفته راه رفتن در بهشت “ پارادوکس لذت بخشی است که میان نامش و انتظاری که با آن در مخاطب ایجاد می کند و آنچه که روی صحنه رخ می دهد ، وجود دارد . این پارادوکس ، لذتِ کشفِ فضا و قصه و تعلیق های آن را بیشتر و بیشتر می کند .
“ یک هفته راه رفتن در بهشت “ باردیگر به من ثابت کرد که در جشنواره تئاتر فجر باید به تماشای نمایش هایی که از شهرهایی جز تهران می آیند ، نشست و باید آنها را جدی گرفت و باید به تئاتر این شهرها بیش از تئاتر تهران ، امیدوار بود .
محمدعلی مطلق – دپارتمان نقد تئاترفستیوال