یادداشتی بر نمایش " پدران " به کارگردانی مهدی فرشیدی سپهر به بهانه اجرایش در سی و هفتمین جشنواره تئاترفجر

“ پدران “ روحِ برشت را شاد کرد !


برای طرح مسئله ، نقد و یا راه حل دادن برای یک موضوع اجتماعی به وسیله تئاتر ، اولین و آخرین انتخاب من در میان شیوه های تئاتری ، راه و رسم برشت است .

و “ پدران “ با توجه به سوژه و دغدغه مندی اش ، به بهترین شکل و شیوه ی ممکن اجرا می شود و از لحظه ورود تماشاچی به سالن او را در اوج خودآگاهی و هوشیاری ، با نمایش همراه می کند و در قصه او را حرکت می دهد و سیال می کند و به جلو می برد ؛ و همچون یک روانکاو ، نمایش را آیینه ای می کند در مقابل تماشاچی تا خودش را در آن برانداز کند و تاثیرگذاریش را هم مرهون همین آیینه داری است ؛ همین تلنگرهایی که به خودآگاه تماشاچی می زند و در ناخودآگاهش رسوب می کند و همین برگ برنده “ پدران “ است .

“ پدران “ از لحظه ورود تماشاچی به سالن ، با او کار می کند و او همچون یک ساز ، در دستگاه مورد نظر کارگردان کوک می شود تا علی رغم هوشیاریِ تماشاچی ، به ذهنیت او چهارچوب بدهد و این گونه او را با سوژه نمایش همراه کند .

این آغاز شیرین ، از ورود تماشاچی آغاز می شود و با ورود تمامی تماشاچیان و صحبت های نهایی کارگردان با تماشاچیان ادامه می یابد و همین جا است که کارگردان به تماشاچیان می آموزد که با هوشیاری کامل نسبت به محیط ، نسبت به بازیگران و حتی نسبت به کناردستی ها و تماشاچیان ردیف پشتی و جلویی ، با “ پدران “ همراه شود و این دقیقا همان انتظاری است که برشت از تماشاچیان تئاتر دارد .

حضور همزمان همه بازیگران روی صحنه ، چیدمان صحنه های مختلف اثر توسط همین بازیگران و البته با میزانسنی مشخص که مثلا ابتدا دانش آمزان نیمکت ها را تک تک روی صحنه می آورند و بعد آنها را به هم می چسبانند ولی به مرور که بین پرسوناژها همدلی و هدف مشترک ایجاد می شود ، چیدمان کلاس درس روی صحنه نیز با همدلیِ آشکاری انجام می شود .

استفاده درست از نور ، مینیمالیسم در طراحی صحنه و اکتفا به المان های کوچک ( مثلا یک قالیچه نشانه خانه است ) و پیروی از متد برشت در این راه ، استفاده درست از موسیقی و گروه همخوانان برای رفتن از پرده ای به پرده دیگر و برای شرح آنچه رخ داده یا رخ خواهد داد ، درست مثل نمایشنامه های برشت و سبک اجرایی او ، همه اینها در کنار هم “ پدران “ را به اثری تبدیل کرده است به شدت ساده ، اما تاثیرگذار که می داند چه می خواهد و به کجا می خواهد برسد و می داند بهترین راه برای رسیدن به این هدف چیست .

در پایان نمایش نیز باز هم کارگردان تماشاچی را رها نمی کند که شاید دلش بخواهد که اندکی در نمایش غرق شود و درگیر داستان شود ؛ نه! کارگردان بعد از نمایش هم باز به سراغ تماشاچی می آید و همراه با بازیگرانش (که چرایی و چگونگی این ماجرا را درک کرده اند ) با مخاطب شروع به حرف زدن می کند و این نقطه ای است که بر پایان  “ پدران “ گذاشته می شود و نمایش با هدایت کارگردان دقیقا به همان سرمنزلی می رسد که کارگردان می خواهد و نه چیزی که شاید تماشاچی از قصه دوست داشته و به آن شاخ  و برگ داده است .

“ پدران “ را نمی شود دوست نداششت چرا که سوژه اش برخاسته از دردی است که در جامعه ما و در همه طبقات اجتماعی و اقتصادی ( چنانکه در نمایش می بینیم ) جریان دارد : عدم توانایی در گفت و گو حتی در خانواده ! و این سوژه ی دغدغه مند با انتخاب فرم درست ، به تاثیرگذاری مورد نظرش می رسد .

“ پدران “ روح برشت را شاد می کند ! و به بسیاری از اهالی  تئاتر یادآوری کرد که با سبک و متد برشت حتما نباید تئاتر سیاسی ساخت ؛ متد برشت برای حرف زدن با مردم است از طریق تئاتر ؛ چیزی که در “ پدران “ به وضوح رخ می دهد .

علی محمد مطلق – دپارتمان نقد تئاترفستیوال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *