در دومین روز از سلسله نشستهای «آسیبشناسی جشنواره بینالمللی تئاتر فجر» با نشست « ساختار اجرایی و هنری » ، با حضور بهروز غریبپور، حسین مسافرآستانه و ناصر حبیبیان از ساعت ۱۵ تا ۱۶:۴۵ در روز جمعه ۲۰ اردیبهشت برگزار شد .
به گزارش تئاتر فستیوال به نقل از روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی ، در قسمت اول که با عنوان «ساختار اجرایی و هنری» از ساعت ۱۵ تا ۱۶:۴۵ دقیقه برگزار شد بهروز غریبپور، حسین مسافرآستانه و ناصر حبیبیان در دو فرصت ۱۰ دقیقهای به ارائه نظرات خود پرداختند و ۴۵ دقیقه پایانی به بحث و تبادل نظر میان آنها و حاضرین گذشت. در این قسمت حسین مسافرآستانه جایگزین حسین پارسایی شده بود که علیرغم اعلام نامش به عنوان مهمان این بخش نتوانسته بود حضور یابد.
دبیر جشنواره باید بلندپرواز باشد
بهروز غریبپور در اولین فرصت ۱۰ دقیقهای خود گفت: ایرادی اساسی که در زمینه برگزاری جشنوارهها وجود دارد این است که ما هر سال، با دلایل مختلف جشنواره را از نو ابداع و از صفر آغاز میکنیم. همچنین آسیبشناسی را به خاطر آسیبشناسی انجام میدهیم نه برای بررسی کارشناسانه. من میپذیرم که محدودیتهایی وجود دارد که هنگام اجرا دست و پای دبیر جشنواره را میبندد و بلندپروازیهای او را به حداقل میرساند به گونهای که تصور میکنیم دبیر حرف هیچ کسی را گوش نداده و هیچ نوع آسیبشناسیای را مدنظر قرار نداده است. اما چون خودم هم در این جریان حضور داشتهام اذعان میکنم گاهی گرفتار پدیدهای میشوید که در برنامهریزی اولیهتان وجود نداشته است به همین دلیل این سوال مطرح میشود که اساسا بودن جشنواره خوب است یا نه؟ هر چند چون جز آدمهای خوشبینم میگویم بودنش بهتر از نبودنش است به رغم این که معتقدم هر جشنواره فارغ از جشنواره قبلی داستان را از نو شروع کرده است و گاهی دبیر اصلا فرصت نمیکند که نقاط قوت دوره قبل را ببیند.
این نویسنده و کارگردان تئاتر ادامه داد: ساختار هنری موقت خلاف نیت کسانی است که بانی جشنوارهها بودهاند. جشنوارههای جهانی عموما به دلیل اهمیت سیاسی و اجراییشان همواره یک روز بعد از برگزاری هم آسیبشناسی میشوند و هم برای دورههای بعدیشان برنامهریزی میشود در حالی که ما همواره حتی برای انتخاب دبیر دچار تردیدیم و زمانی دبیر را میآوریم که بودجه بسته شده و ارکان تعیین شدهاند و او باید شاهکاری بیافریند.
او با تاکید بر لزوم بلندپرواز بودن دبیر جشنواره، تصریح کرد: اولین نکته حرکت بلندپروازانهای است که دبیر باید داشته باشد چون من دبیر را کمتر از یک نویسنده یا کارگردان نمیدانم و در غیر این صورت، دبیر تبدیل به یک کارمند میشود. بلندپروازی یک کارگردان، یک نویسنده، یک بازیگر و یک هنرمند اگر در دبیر نباشد آن جشنواره فاقد امتیاز هنری است چون نمیتوان تصور کرد که اگر تعدادی هنرمند جمع شوند و آثارشان را اجرا کنند آن فعالیت حتما فعالیتی هنری است. فرض کنید دبیر جشنواره بگوید من میخواهم به هر شکل ممکن به کسانی بها دهم که سنت نمایش ایرانی را احیا یا آن را برای نسل فعلی، معاصرسازی کردهاند. بنابراین جشنوارهای، جشنواره به معنای واقعی است که دبیرش دارای یک بلندپروازی قابل قبول، قابل اجرا و قابل تسری به سال بعد باشد. اگر این فرض که بها دادن به آثار سنتی که با دوره معاصر متناسبسازی شدهاند در پیشینه ذهنی دبیر جشنواره وجود داشته باشد قطعا اولین کسی است که همه کارها را رصد میکند تا ببیند تاثیر خواستهاش بر جشنواره چه بوده است و در غیر این صورت جشنواره به عنوان یک وظیفه اداری و سالانه به پایان میرسد.
بزرگترین آسیب تغییر مداوم دبیر جشنواره است
حسین مسافرآستانه که دو دوره دبیری جشنواره تئاتر فجر را نیز در کارنامه دارد در اولین فرصت ۱۰ دقیقهای که در اختیارش قرار گرفت، گفت: من قرار نبود متصدی اوقاتتان شوم و آمده بودم که گوش کنم و یاد بگیرم. این جا که آمدم به من تکلیف شد که به دلیل عدم حضور دوست عزیزم، حسین پارسایی باید در خدمت شما باشم. بنابراین تنها با توجه به تجربیاتم به نکاتی اشاره میکنم. ما از ابتدا تاکنون جشنواره برگزار کردهایم که جشنواره برگزار کرده باشیم و تئاترمان یک جریان بزرگ ملی و بینالمللی داشته باشد. اگر موفقیتهایی هم در دورههایی داشتهایم و در دورههایی نه، بسته به ذوق شخصی دبیرانی بوده است که جشنواره را مدیریت کردهاند والا هیچ وقت با برنامهای هدفمند روبهرو نبودهایم.
او با اشاره به دیدارش با دبیر جشنواره ادینبورگ گفت: مثالی از جشنواره ادینبورگ میزنم. من در دوران مدیریتم این فرصت را داشتم که چندین بار با دبیر این جشنواره گفتوگو کنم. در یکی از این گفتوگوها بسیار کنجکاو شدم که بدانم جشنوارهای که به این حد رسیده است و جز بهترینهای دنیاست و از همه جای جهان پول میدهند که در آن حضور پیدا کنند، چگونه این چنین شده است. از دبیر جشنواره پرسیدم انتخاب او چگونه صورت گرفته است و بعد فهمیدم ایشان اصلا بریتانیایی نیستند و از کشور اروپایی دیگری آمدهاند. او گفت مجمع بزرگی از فیلسوفان و هنرمندان جمع میشوند و اهداف و سیاستهایی را تدوین میکنند که بخشی از آن به وسیله تئاتر دستیافتنی است. اهداف اعلام میشوند و هر کسی که میتواند برای تحقق آنها برنامه دهد پیش میآید و او از بین صدها نفر که برنامه داده بودند برای مدت ۱۰ سال انتخاب شده بود و میگفت اگر بعد از چند سال به این نتیجه برسند که توانایی اجرای برنامههایم را ندارم عذرم را میخواهند. آن سال، هفتمین سالی بود که او دبیر جشنواره بود. من فکر کردم و دیدم معلوم است که جشنوارهشان میداند در حال حرکت به چه سمتی است. آن سال که ما دعوتش کردیم خودش به تنهایی به ایران آمد، بدون هیچ همراهی و سه، چهار کار دید و رفت و میگفت مسئول انتخاب آثار خود من هستم.
این کارگردان تئاتر ادامه داد: نمیخواهم بگویم چرا ما آن گونه نیستیم. چون شرایط آنها با ما متفاوت است ولی میتوانیم به بخشی از آنچه آنها انجام میدهند فکر کنیم. شورای سیاستگذاری هر سال تعیین میشود و دبیر به این شورا گزارشی میدهد و میگوید من این کارها را کردهام و این کارها را میخواهم بکنم و آنها هم میگویند موفق باشید! ما فراموش کردهایم که داشتن برنامه برای برگزاری جشنواره، مهمتر از انتخاب دبیر است. الان زحمت اول تا آخر کارهای جشنواره با دبیر است. یعنی ما به دنبال آدمی قدرتمند و محبوب میگردیم، مسئولیت همه کارها را بر عهدهاش میگذاریم و بعد هم بازخواستش میکنیم و او هم خسته میشود و میرود. بزرگترین آسیب تغییر مداوم دبیر جشنواره است و این که دبیر بعدی با سلیقه خودش از خانه اول شروع میکند و بعد هم عوض میشود. جشنواره ما به این شکل رشد نخواهد بود و نباید از آن توقع رشد داشته باشیم. هر چند میدانم که اهداف تغییر میکند و به عنوان مثال هدفهایی که از دوره اول تا به عنوان مثال، دوره پانزدهم داشتیم امروز تغییر کرده است و طبیعی هم هست ولی ما باید برنامههای هدفمند و به روز داشته باشیم و آنها را با آیندهنگری تدوین کنیم.
او در پایان اولین قسمت از صحبت خود افزود: به اعتقاد من جشنواره تئاتر فجر نباید جشنوارهای تولیدمحور باشد و تولید را یکی از آفتهای جشنواره میدانم. تئاتر ما این گونه نیست که محصولی نداشته باشد و ملزم باشیم جشنواره برگزار کنیم تا تولید داشته باشیم. ما تئاتر داریم و زیاد هم داریم. من در دوره اول دبیری خود جلوی این مسئله ایستادم.
باید نظامنامهای بنویسیم که جنبه حقوقی داشته باشد
ناصر حبیبیان دیگر مهمان این نشست در اولین فرصتی که در اختیارش قرار گرفت، گفت: من فکر میکنم باید نظامنامهای بنویسیم که جنبه حقوقی داشته باشد. من سه، چهار سال پیش چنین کاری کردم و این جا رئوسش را خدمتتان میخوانم. فاز یک، تاریخچه است. بخش دوم اسناد پشتیبان است و بررسی آییننامههای داخلی و بینالمللی که اولی در طول بود و دومی در عرض. در دومی میخواهیم بدانیم جشنوارههای کشورهای همسایه چه میکنند و این دانستن، اسناد پشتیبان ما را شکل میدهد. آسیبشناسی حقوقی مقررات و آییننامهها و بهروزآوری قوانین توسط متخصصین تئاتر بخش دیگر ماجراست. با جمع شدن همه اینها میتوانیم به تنظیم بیانیه ماموریت و ارائه تعاریفمان بپردازیم و سپس به اساسنامه برسیم.
او ادامه داد: در مورد جشنواره ادینبورگ صحبت شد و من میخواهم بگویم هیچ وقت چنین اتفاقی برای ما نمیافتد و ما باید در همین شرایط و با همین ابزار و اختیاراتی که در دست داریم، کاری کنیم. این که تئاتر ما جشنوارهزده است یا نه محل بحث من نیست چون میدانم که با مطرح کردن آن، در حال جایگزینیاش با بحثی اساسیتر هستم. یک سری سوال دیگر هست از جمله این که بخش صحنهای رقابتی باشد یا نه، با حجم تماشاگران بلیت در دست و ظرفیت محدود سالنها چه کنیم، با قیمت دلار و بخش بینالملل چه کنیم، با هزینه اسکان و اقامت شهرستانیها چه کنیم، نارضایتیها و غر زدنها به کنار اما بارها از زبان نیروهای ستادی جشنواره میشنویم که مگر اختیارات ما چقدر است؟ بیش از یک اداره کل؟ و این سوال پیش میآید که آیا باید سازمان تئاتر درست کنیم؟ یک مدیر چگونه میتواند ظرف دو سال، کاری زیرساختی کند و چه تضمینی هست که مدیر بعدی کارش را ادامه دهد؟ من در حال رد شدن از روی این سوالها هستم و گمان میکنم بخشی از اینها عارضه جشنواره است. مثل این که به انسانی رنگپریده، کرم پودر بدهیم تا رنگش درست شود بدون این که فکر کنیم شاید فشارش افتاده باشد. همه فکر میکنیم جشنواره تئاتر فجر نیاز به تحولی اساسی دارد اما پرسش اصلی که به نظرم باید در مورد این جشنواره مطرح شود این است که چرا شکل گرفته، ضرورتش چه بوده است و چرا باید ادامه یابد؟ برای پاسخ دادن به این پرسشها نیز چارهای جز رجوع به تاریخ نداریم.
بهتر است جشنواره ترکیبی و هم شامل آثار تولیدی و هم شامل مرور آثار پیشین باشد
بهروز غریبپور در دومین فرصت ۱۰ دقیقهای که در اختیارش قرار گرفت، گفت: این که ما ایراد میگیریم و میگوییم جشنواره هر سال از نو شروع میشود به این معنی نیست که پس نباید باشد و معتقدم نادر برهانیمرند میتواند تا شب جشنواره به این نکته فکر کند که میخواهد بلندپروازانه حرکت کند یا نه و با توجه به پیشینه کاری او و شهرام کرمی خوشبختانه هیچ کس نمیتواند بگوید که اینها کارمندند.
او با اشاره به سوالاتی که از سوی برگزارکنندگان به عنوان محورهای این نشست در اختیارش قرار گرفته بود، گفت: پرسیده شده است که «جشنواره بهتر است تولیدمحور باشد یا مرور آثار تولید شده پیشین؟ ترکیبی؟ چرا؟» من میگویم جشنواره بهتر است ترکیبی باشد، یعنی هم بخش تولیدی داشته باشد و هم مرور باشد. در سوال دوم آمده است «شایسته است در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تمرکز بر بخشهای محدود باشد یا وسیع؟ چرا؟» به عقیده من جشنواره باید وسیع فکر کند. چون با گسترش رخداد کمی، رخداد کیفی هم اتفاق میافتد. سوال سوم در مورد ضرورت حضور دانشجویان در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر است که به نظر من حضورشان ضروری است چون آنها افکاری نو با خود میآورند و با این فرض که در صورت حضور آنها در جشنواره تئاتر فجر، جشنواره دانشجویی متوقف میشود مخالفم. به عقیده من بهتر است بخشی برایشان تعریف شود با عنوان فرضی «نخستین کارها» و در صورتی که خودشان هم بپذیرند و مایل به حضور باشند، بهتر است که باشند. سوال کردهاند «توجه جشنواره باید به کدام قسمت باشد، حرفهای، تجربی، نیمهحرفهای یا آماتور؟» که به عقیده من جشنواره مکان عرضه تولیدات حرفهای است.
غریبپور در آخرین بخش از صحبت خود گفت: وقتی میگویند طرف دولتی است فکر میکنیم خودفروخته است و فقط دستورات را اجرا میکند. این خطکشیها که تو دولتی هستی و من خصوصی، من شرف دارم و تو نداری غیرمنطقی است. بنابراین جناب آقای کرمی و برهانیمرند از این نترسند که عدهای روشنفکر که حقوقشان را از دولت میگیرند آنها را دولتی بنامند. من معتقدم حضور هر دو بخش خصوصی و دولتی، اگر عاشق تئاتر باشند ضروری است. امرا و طاعتا در نظام خصوصی هم ممکن است رخ دهد و این تفکری غلط است.
ترکیبی بودن جشنواره نباید به معنای سهمیهبندی تلقی شود
حسین مسافرآستانه نیز در دومین فرصت ۱۰ دقیقهای خود با اشاره به سوالاتی که غریبپور از آنها نام برده بود، گفت: در مورد بخش دانشجویی، من با تعریف قسمتی جداگانه به عنوان این بخش مخالفم و آن را تخفیف دانشجویان میدانم، گویی که نتوانستهاند با دیگران رقابت کنند و ما حقیرشان میشماریم. کار خوب و خلاقانه چه دانشجویی باشد و چه غیردانشجویی باید بتواند حضور داشته باشد. عذر میخواهم که این عبارت را به کار میبرم اما نگاه کمیته امدادی به هیچ بخشی درست نیست. همین را در مورد تئاتر شهرستانها هم میگویم. تئاتر شهرستان گاهی میتواند بهتر از تئاتر تهران باشد. دانشجو، شهرستانی، تهرانی و غیره باید با کارشان مدنظر قرار بگیرند و کارشان را ملاک ارزیابی قرار دهیم. این لطف نیست و نگاهی سخیف است.
او ادامه داد: در مورد ترکیبی بودن میخواهم تذکر دهم که این ترکیبی بودن نباید به معنای سهمیهبندی تلقی شود. بخش تولیدی باید به این معنا باشد که کاری را در راستای اهدافمان سفارش دهیم که گمان میکنیم حضورش لازم است. این که در بخش تولیدی تعداد زیادی متن دریافت کنیم که قسم میخورم هیچ گاه خوانده نمیشوند و فرض کنیم که خوانده هم شوند اما بسیار بیش از ظرفیت موجود ما باشند و نتوانیم برایشان کاری انجام دهیم سر کار گذاشتن گروههای تئاتری است. تولیدی بودن در راستای اهداف توجیهپذیر است نه چیزی دیگر.
او با اشاره به یکی از سوالاتی که در قالب محورهای کلی این نشست آمده بود گفت: پرسیده شده است «ضرورت حضور داشتن یا نداشتن بخش غیردولتی و سالنهای خصوصی در جشنواره چیست؟» ، به عقیده من هر آن ظرفیتی از تئاتر خصوصی را که برای جشنواره آبرو میآورد باید مورد توجه قرار داد. از ضرورت حضور تئاتر استانها در جشنواره پرسیدهاند و به نظر من حتما باید باشند اما تاکید میکنم با سهمیهبندی مخالفم و به نظرم کاری اشتباه است. بگذارید ساکنین شهرستانها به واسطه نقاط قوت کارشان به جشنواره تئاتر فجر بیایند. به عقیده من صرف حضور در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر یک ارزش است و این ارزش را نباید مفت بخشید. باید به گونهای برنامهریزی کنیم که حضور در جشنواره تئاتر فجر افتخار باشد و جایزه آفت این افتخار است.
تئاتر سالنی و بخش صحنهای از جشنواره تئاتر فجر خارج شود
ناصر حبیبیان نیز در دومین فرصتی که در اختیارش قرار گرفت، گفت: آقای علی منتظری در سال ۶۰ مقالهای مینویسند به نام نگاهی به نخستین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر که من جاهایی از آن را علامت زدهام و برایتان میخوانم. ایشان به فراهم کردن امکانات برای بیش از ۴۰۰ مهمان اشاره میکنند و به دستاندرکاری نهادهای مختلف از حوزه علمیه قم تا جهاد دانشگاهی.
او ادامه داد: ایشان در سال ۶۶ دبیر جشنواره میشوند و به نظرم آن چیزهایی که به دنبالش بودند محقق میشود. سال ۶۸ جشنواره تئاتر استانی شکل میگیرد. جشنوارهای که ظرفیتهای فراوانی برای جشنواره تئاتر فجر ایجاد میکند و باعث میشود بسیاری از شهرهای ایران صاحب گروههای نمایشی شوند. شهرهایی که پیش از آن مطلقا سابقه تئاتری نداشتند. در سال ۶۹ مدیر تئاتر آوینیون به جشنواره تئاتر میآید و سپس گروههای خارجی. این جاست که عدم اعتماد به نفسی که در سالهای اول برگزاری جشنواره وجود داشت به اعتماد به نفسی تبدیل میشود که میتواند تئاترش را به جهان ارائه دهد.
حبیبیان با اشاره به این روند تاریخی افزود: این شکلگیری تا سال ۱۳۷۰ ادامه پیدا میکند و سپس نوبت به معرفی و باز کردن پنجرههای تئاتر ایران به جهان میشود، پنجرههایی که جهان میتواند از طریق آن نظارهگر آنچه در این جشنواره میگذرد باشد. دوره بعد، دوره باز کردن درهاست و از سال ۱۳۷۷ جشنواره تئاتر فجر بینالمللی میشود. یعنی جشنواره درهای خود را میگشاید و در عرض آن نیز شاهد اتفاقاتی و از جمله گسترده شدنش هستیم. اوج این گستردگی با مدیریت آقای سرسنگی اتفاق میافتد. اکنون ما چه جشنواره تئاتر فجر را برگزار کنیم و چه نکنیم سالنهای تئاتر خصوصی و دولتی، صحنهشان خالی نمیماند در حالی که در دهه ۶۰ خالی میماند. پیشنهاد من این است که تئاتر سالنی و بخش صحنهای چه به صورت رقابتی و چه به صورت غیررقابتی به طور کامل از جشنواره تئاتر فجر خارج شود. بخش صحنهای امروز کودک نابالغ دهه ۶۰ نیست، جوانی بالغ است که باید چرخهای کمکی را از او باز کرد و گمان میکنم تحقق واقعی شعار تئاتر برای همه، در حوزه تئاتر غیرصحنهای، خیابانی و دیگرگونههای اجرایی است که رخ میدهد.