نمایش “سایه های عروسکی نورا” به کارگردانی مرتضی سعیدیان در پانزدهمین جشنواره نمایش عروسکی در تالار حافظ به روی صحنه رفت . به همین بهانه خبرنگار تئاتر فستیوال گفت و گویی را به او ترتیب داده است که می توانید آن را در ادامه مطالعه نمایید .
چه شد که در جشنواره نمایش عروسکی امسال شرکت کردید ؟
پول نیاز داشتیم ، شرکت کردیم ، البته بودجه ی آنچنانی ندادند . من در دانشگاه ، تئاتر عروسکی تدریس می کنم و حتماً دلیلی وجود دارد که آن را تدریس می کنم ، من به این کار علاقه مندم و دنیایش را دوست دارم . و دلم می خواهد هر متنی که به دستم می رسد سریعاً آن را به تئاتر عروسکی تبدیل کنم .
تا به حال در دوره های پیشین جشنواره عروسکی مبارک شرکت کرده بودید ؟
بله ، در دوره های قبل هم شرکت کرده بودم .
کیفیت جشنواره امسال را چطور ارزیابی می کنید ؟
ما اکنون ۲۱ کار از کشور ایران داریم و چند کار از خارج از کشور داریم . یکبار من جشنواره آوینیون را با ایران مقایسه کردم و دیدم که آنها در بخش off (نمایش هایی خارج از تئاتر رسمی ) علاوه بر بخش اصلی ، امسال ۱۳۰۷ کار اجرا رفته است . ولی ما در ایران از ۲۰ گروه دعوت می کنیم که کار کنند و بعد از آن مشکل پول دادن آن ها مطرح می شود ، که البته این مشکل از دبیرخانه نیست . مشکل از مدیریت های هنری ماست . به نظر من مشکل اصلی ، نگاه به هنر است ، یعنی چرا باید یک جشنواره بین المللی در ایران با ۲۰ کار برگزار شود و ما هزینه ای برای اجرا نداشته باشیم . اینکه کمک هزینه اولیه ما ۵۰۰ هزار تومان باشد ، خنده دار است . این در حالی است که به هر گروهی یک الی دو میلیون ، به برخی گروه ها سه و نیم میلیون و حتی یک گروه ۵ میلیون تومان و دیگری ۱۰ میلیون تومان می دهند !! و بعد ما می بینیم که این مقدار پول در مقابل این کمیت کار ، ۲۰کار واقعا چیزی نیست . چرا نباید برای هر کاری ۲۰ – ۲۵ میبیون تومان به عنوان کمک هزینه داده شود ولی خود من در همین کار ، همه ی کار را با میلیون ۵ تومان می بندم ، ولی اگر ۱۵ میلیون تومان داشتم ، مطمئناً خیلی کارهای دیگری در اجرا انجام می دادم ، ولی با این اوضاع ، هم کیفیت کار من و هم کیفیت جشنواره پایین می آید .
من فکر می کنم در ابتدا لازم است یک مقدار نگاه به تئاتر تغییرکند . به این دلیل که ما هم در تئاتر عروسکی و هم در تئاتر صحنه ای مشکل داریم ، من تئاتر صحنه ای را با کلی دردسر اجرا می برم ، دیگر چه برسد به تئاتر عروسکی !! در واقع تئاتر عروسکی کمی مظلوم است و من دلیل مظلوم بودن آن را ، نبود اجرای عموم برای تئاتر عروسکی می دانم . ما اگر دبیرخانه دائمی داشته باشیم ، حقوقش داده شود و برای جشنواره و اجراهای عموم جشنواره پیگیر باشد ، بتوانیم در طول سال یعنی ۱۲ ماه سال ، تنها ۱۲ کار عروسکی داشته باشیم ، مطمئن باشید که تماشاگر می آید و کار را می بیند . هچنین دولت و مدیریت های هنری هم برای دیدن تئاتر عروسکی می آیند به همین ترتیب تماشاگر ما عادت می کند . یکبار سوأل کردند که ما چکار کنیم که تماشاگر ما تئاتر عروسکی را بشناسد ولی در حالی که در طول سال هیچ کار عروسکی اجرا نرود ، تماشاگر چطور می تواند آن را بشناسد . اولین اصل در تئاتر عروسکی ، اجرای عموم تئاتر عروسکی به خصوص برای بزرگسال است ، که باید با جدیت به آن نگاه کنند و اگر نباشد مرگ تئاتر عروسکی است ، مانند ورزش ، که زمان هایی که به کشتی بها می دهند و آن را نشان می دهند ، همه به سمتش جذب می شوند ولی اگر روی بدمینتون و یا شنا هم هزینه کنند که اتفاقاً هزینه نمی کنند ، مردم به سمتش جذب می شوند ! چون کسی آن را نمی شناسد ، به سویش جذب نمی شود ، در صورتیکه در خیلی از کشورهای اروپایی می بینیم که وقتی مسابقات اسکی و یا والیبال برگزار می شود سالن پر می شود . زیرا هر چیزی در سرجای خودش ارزشمند و مشخص شده است و به همین دلیل در بین عموم مردم دیده می شود . مشکلی که ما داریم این است که دیده نشده ایم تنها زمانی که اجرای عموم برای کار گرفته می شود ، کار عروسکی دیده می شود و تازه می تواند حرف بزند . ولی ما الان حرفی نداریم و تنها دو سال یکبار به این جشنواره می آییم و یک اجرایی می رویم که آن نیز معلوم نیست چه زمانی به ما اجرا دهند .
با توجه به اینکه جشنواره عروسکی به صورت دوسالانه برگزار می شود ، و البته عنوان بین المللی را هم یدک می کشد، بسیاری از گروه های داخلی پشت در جشنواره می مانند و اکثر کارها از نهران و یا گروه های نه چندان موفق خارجی است، این معضل را چگونه می بینید؟
من در این جشنواره کار صربستان را دیدم ، اصلاً خوشم نیامد و بدتر از آن تشویق تماشاگرهای ما است چرا که ما اصل را بر میهمان نوازی می گذاریم ، ولی چرا وقتی کار ضعیف است باید میهمان نوازی کنیم ، می توانیم خیلی عادی دست بزنیم و برویم که آن گروه صربستانی هم بفهمد سطح کارش پایین است ، اما چرا باید چون کار صربستان را دیده ایم آن همه بیش از حد تشویق کنیم. من دیدم که بازیگرهای صربستانی تعجب کرده بودند که مگر ما چه کار کرده بودیم . کاری که من از صربستان دیدم مانند اتودهای دانشگاهی بود که من سر کلاس به بچه ها می دهم ، موسیقی می گذارم که با آن ریتم کار کنند . حتی در عروسک گردانی هم کار خارق العاده ای نکرده بودند ، یعنی نمایش چیزی نبود که من بگویم آفرین چنین کاری از صربستان آمده است .
در واقع از کار بچه های ما پایین تر است ولی کار بچه های ما پشت در جشنواره می ماند به خصوص گروه های شهرستانی .
بله، من خودم شهرستانی هستم ، از ممسنی فارس به دانشگاه تهران آمدم . می دانم بچه های شهرستان چه می کشند . و این همه هزینه به گروه های بین المللی داده شده که به اینجا بیایند ، با توجه به آن همه مشکلات مالی که بیان کردم ، ولی صرفاً حضور یک اسم دلیل نمی شود که ما بگوییم از صربستان هم در جشنواره کار آورده ایم. ما همیشه این معضل را در جشنواره ها داریم . اینکه ما گروه ها را به جشنواره می آوریم ولی آنها را چطور انتخاب می کنیم و یا چه مشکلاتی وجود دارد که گروه هایی نمی آیند و یا بعضی هم که می آیند به این شکل می شود . شبی که من آن کار را دیدم اشکم در آمد ، از یک طرفی همانطور که شما گفتید برای بچه های شهرستان ، و بخش دیگر به این دلیل که ما یک کار ضعیف می بینیم ، آن کار چیزی به من اضافه نمی کند همانطور که من از تکنیک سایه در کارم استفاده کرده ام ، گروه آمریکا نیز کار سایه دارند . آقای دادشکر حرف جالبی زد گفت که می آیند از کار تو یاد می گیرند . من خودم را همگام با سطح تئاترعروسکی دنیا پیش بردم یعنی مدام عکس ها و کارهای مختلف را می بینم و وقتی کارهای دیگر را می بینم ، باور دارم که ما چیزی کم نداریم. بحث ارزش گذاری است ، که متاسفانه ارزش نمی دهند . اگر به خانواده تئاتر و تئاتر عروسکی ارزش و بها دهند مطمئناً ما خیلی حرف برای گفتن داریم . یک معضل دیگری که ما در بحث بین المللی بودن داریم ، این است که من در سفری که به ورشوی لهستان داشتم ، ما میهمان جشنواره بودیم ، مانند این دوستانی که به اینجا آمدند ما نیز همانند خارجی ها بودیم .هنگامی که در سالن برای ورود مخاطب باز می شد اول مخاطب بلیت دار خودشان و بعد میهمانان آنها و پس از آن نوبت به ما که میهمانان جشنواره بودیم و در جشنواره کار داشتیم می رسید در آنجا می فهمیم که تئاتر لهستان چیست . ولی در ایران از همان ابتدای ورود به میهمانان خارجی می گویند ، بفرمایید . خیلی خوش آمدید . بفرمایید ردیف اول ، ردیف دوم ، ردیف سوم . مشکلی که بوجود می آید این است که من که ممکن است ردیف vip داشته باشم مجبورم در ردیف های آخر بنشینم و این اتفاق باعث می شود که آن ها بگویند تئاتر ایران پایین است ، اگر آنها در صف بایستند ، همانند زمان هایی که یک کار با تأخیر شروع می شود ( اجرای نیم ساعت با تاخیر کار سبب می شود ، آدم ذوق آن را پیدا کند که کاش زودتر برود و کار را ببیند ، که البته بعضی کارگردانان این ترفند را دارند که دیرتر اجرا را شروع می کنند) می خواهم بگویم ما باید این نگاه را نسبت به خارجی ها هم داشته باشیم ، یعنی میهمان نوازی جای خود دارد همانند رفتاری که ما در خارج از آن ها می بینیم ، اگر آنها حرفه ای هستند پس ما حرفه ای گری کنیم آنها هم در صف بایستند و یاد بگیرند که در باید در صف منتظر باشند و بعد همزمان با همه به داخل سالن بیایند و اگر جا هم نبود ، نبود .
آنچه که ما به عنوان فستیوال مطرح می کنیم و در کشورمان اجرا می کتیم ،چقدر به واژه فستیوال و تعریفی که از فستیوال داریم نزدیک است ؟
نمی دانم هنوز جوابی ندارم بگویم . فقط اینکه کاش جشنواره رقابتی بود . اگر جشنواره رقابتی بود حس و حال بهتری ایجاد می شد تکاپوی خاصی در برنامه ها وجود دارد . در جایی شنیدم که می گفتند پول های آن بخش را جمع کرده اند و به گروه ها داده اند در صورتیکه پول زیادی به گروه ها داده نشده است و قسط دوم آن هنوز مانده است چه برسد به قسط سوم . به نظر من اگر جشنواره رقابتی بود خیلی بهتر بود . ضمن اینکه وقتی کارهای خارجی به این جشنواره می آمدند و مسابقه می دادند ، در صورتیکه کار ما اول می شد می فهمیدند که کار آنها پایین است و به کشورشان بر می گشتند و درست کار می کردند .
متن “سایه های عروسکی نورا ” برای اولین بار اجرا شد ؟ و یا در جای دیگری اجرا رفته است ؟
خیر . برای اولین بار است که در این جشنواره به روی صحنه رفت .
در رابطه با کار توضیح دهید ، چرا از تکنیک سایه استفاده کردید ؟
سایه قابلیت هایی به من می دهد که می تواند من را در فضایی دیگر بیاورد و تلفیقی را در کارم ایجاد کند ، همانطور که ما در هنر پست مدرن به سمت نسبیت گرایی رفته ایم و هر چیزی مطلق نیست و ترکیب هنر در پست مدرن نیز وجود دارد ، من سعی کردم در کارم ۳dmax ، سینما و انیمیشن را با تئاتر سایه با هم ادغام کنم و یک اتفاق خوب بیافتد. من همیشه دوست داشتم در کارهایم یک اتفاق نو وجود باشد. و این برای خود من یک اصل است. چیز دیگری که به دنبالش هستم این است که بتوانم متن هایی را که به صورت صحنه ای نوشته شده و شناخته شده هستند را به دنیای عروسکی بیاورم و به تماشاگر عام بگویم که ببینید چقدر تئاتر عروسکی وسعت دارد ، ما می توانیم “خانه عروسک ها” را کار کنیم ، کارهای قبلی من “مرگ فروشنده” میلر ، “در انتظار گودو” و “یوجین پشمالو” با دوستم حسین زینالی از متن هایی بود که کار کردیم . بعد از این ممکن است “مرغابی وحشی” را کار کنم ، حتی خیلی از کارهای سینمایی را می شود به تئاتر عروسکی تبدیل کرد .
برای نمایش سایه های عروسکی نورا چقدر تمرین داشتید؟
این کار نتیجه دو ماه تمرین بچه ها بود. البته این مصادف شد با کار خودم در تالار هنر ، در دوم شهریور اجرای تالار هنر من شروع شد و بازبینی این کارها در دهم تا پانزدهم شهریور بود ، یعنی تمرین کردن و به اجرا رساندن هر دو کار من همزمان شد و این موضوع یک مقدار کار من را سخت کرد . می توانم بگویم که یک ماه مفید کار کردیم .
ریتم کندی که در کار وجود دارد و عدم پرداخت قصه دو ایراد مهم در این نمایش است، آیا عجله برای رساندن به جشنواره ، دلیل این ضعف هاست؟
وقتی ما به یک متن ارجاع می دهیم ، نمی خواهم بگویم مخاطب باید متن را بخواند ، من سعی کردم مطالبی در متن کارم بگذارم که تماشاگری هم که ندیده و کار را نخوانده ، بتواند با آن ارتباط برقرار کند و بفهمد که خانه عروسک در باره جعل امضای یک زن است . کسی که به خاطر شوهرش این کار می کند و از خانه بیرون می رود تا هویتش را پیدا کند و خیلی چیزهای دیگر . من سعی کردم در مسیری که می روم یک خطی را پیدا کنم که سرانجام هر کدام از آنها به جایی برسد ، نورا به سمت رویاهایش می رود ولی در رویاهایش می میرد ، هلمر هم با دگماتیسمی که خود دارد به زندان می رود و می بیند که هویتی برایش نمانده است و بچه هایی که آواره می شوند . گناهکار هم نیستند اما آنها نیز ضربه می بینند . من شاید حرفم این بود که یک خانواده با هر مشکلی که وجود دارد ، باید بماند چون بچه ها گناهی نکرده اند که آواره شوند ، نورا حق نداشت که فرار کند ، حق نداشت به قیمتی که هویتش را پیدا کند از خانه برود ، باید در خانه می ماند و با هلمر یک راهی را پیدا می کرد . نورا در مسیر زندگی اش اشتباه کرد ، جعل امضا کرد در صورتیکه می توانست به شوهرش بگوید ، هلمر هم اشتباه کرد . ما در این نمایش تاوان اشتباهات را دیدیم . این چیزی بود که مدنظر من بود و سرانجامی که برای شخصیت های کارم دیدم . و اما در رابطه با ریتم کار ، شاید بتوان گفت ریتم اصلی کار برمی گردد به آقای دادشکر ، آقای دادشکر که دو روز بیشتر به ما اضافه نشدند . ما در بخش های عروسکی و بخش های سایه سعی کردیم ریتم را حفظ کنیم . ریتم با آقای دادشکر بود که فکر می کنم در آنجا ریتم می افتد ، ولی به طور کلی فشردگی جشنواره است .
در کشور های لهستان یا اسپانیا و یا مجارستان از یک سال قبل مردم می داند که در ۲۰۱۵ یک چنین جشنواره ای قرار است برگزار شود و دبیرخانه آن دائم است . ولی ما در اینجا تنها ۶ ماه مانده به جشنواره می بینیم یکی دبیر می شود و تا نصف کار هم مشخص نیست دبیر استعفا دهد یا ندهد . من دقیقا همان موقعی که خانم برومند استعفا داد ، کار را تعطیل کردم . بعضی می گفتند ایرادی ندارد ! ولی بعضی وقتها فضاهایی ایجاد می شود که می گویید حتما به تئاتر عروسکی قرار است ضربه ای وارد شود ، پس ما انصراف می دهیم . این مسائل خیلی بد است، وقتی ساختار درست نباشد ما هم اذیت می شویم . اگر از یکسال قبل برنامه ریزی می شد همه کارها در زمان و مکان خودش صورت می گرفت و من نیز با فکر و ذهن آزادتری کار را می بستم . ولی فرصت نشد برای اینکه به ایده دوم ، سوم …. و دهم برسم من سعی کردم اولین ایده هایی که به ذهنم رسید را در کار بیاورم تا کار به جشنواره برسد و بعد اگر فرصتی برای اجرای عموم پیدا کرد خدا کمک کند و دوستان هم کمک کنند که ما بتوانیم اجرایی بهتر و منظم تر و شیک تر داشته باشیم .