نمایش “خوابگرد” روایت گر ماجرای غمبار آدمی است گیر کرده در کابوس هایش که این کابوس ها او را به مرز جنون رسانده اند. کابوس هایی که ریشه در گذشته این آدم دارند.
ایده خوب نمایش استفاده از روند معکوس زمان و برگشت به گذشته از زمان حال است و گویا کارگردان می خواسته که تماشاگر را در مرز واقعیت و خیال (بخوانید خاطرات این آدم) نگه دارد که در مواردی موفق هم شده است.
اما متاسفانه نمایش خوابگرد در حد یک ایده خوب باقی مانده و ما شاهد اثری خستهکننده و در مواردی بی منطق در فرم نمایش هستیم.
اولین ایراد بر می گردد به متن نمایش چرا که قصه پردازی با ضعف های جدی انجام گرفته است.
به نظر می رسد استفاده از یک بازیگر برای چند نقش در مواردی عمدی بوده است و بیانگر مفهومی خاص ، اما در مواردی این مفهوم نقض می شود و هیچ دلیلی برای این موضوع که یک بازیگر در چند نقش ظاهر شود وجود ندارد. همچنین وجود صحنه هایی طولانی و کشدار مثل صحنه مواجه اول غریب با دوستش مجید اضافاتی را به نمایش تحمیل میکند که گنگ بوده و باعث افتادن ریتم نمایش شده و کار را خسته کننده کرده است.
دکور این نمایش هم دارای هیچ مفهومی نبوده و حتی زیبایی خاصی هم ندارد، البته بازی بازیگران از نقاط قوت این اثر است ، خصوصاً بازی بازیگر نقش لکاته و مادر سحر آقاسی .
نمایش “خوابگرد” علی رغم ایده خوبی که دارد، متاسفانه در اجرا موفق نبوده است و این ایده خوب به علت ریتم کند نمایش ، پرداخت نشدن قصه و موارد دیگری که در این یادداشت ذکر شد، هدر رفته است.
محمدجواد حبیبی- دپارتمان نقد تئاتر فستیوال